مروری بر تاریخ و تمدن ماد

ماد (به فارسی باستان: مادَ 𐎶𐎠𐎭 (Māda) نام یکی از اقوام ایرانی‌تبار است که در سدهٔ ۱۷ پیش از میلاد در سرزمینی که بعدها به نام ماد شناخته‌شد، سکنا گزید.

مورخان باستان، به صراحت، مادها را «آریایی» خوانده‌اند. واژگان بازمانده از گویش مادی مانند فَرنَه؛ پَرَدَیدَ (پردیس)؛ وَرزَکَ (بزرگ)؛ ویسپَ (همه)؛ اِسپَکَ (سگ)؛ میترَ (مهر)؛ خشَیَشیَ (شاه) در زبان پارسی باستان، و نیز تصریح «استرابون» به «آریایی» بودن زبان مادها و پیوند و همسانی آن با زبان‌های پارس و بلخ و سغد و سکاها و نیز کلام داریوش بزرگ ـ که زبان مادها و پارس‌ها را در یک گروه قرار می‌دهد، نشانهٔ از «آریایی» بودن زبان مادهاست.کتیبه آشوری

در اواخر سدهٔ هشتم پیش از میلاد مادها در ایران غربی گرد هم جمع شده، نیرو گرفتند و با آشوریان که به آن‌ها یورش برده بودند، جنگیدند و طی جنگ‌هایی که حدود یکصد سال به طول انجامید آنان را شکست دادند و دولتی بنیان نهادند که ۱۲۰ سال فرمانروایی نمود و نهایتاً از کوروش بزرگ شکست خورد.

نخستین باری که از ماد و همدان نام برده شده، در حدود ۱۱۰۰ سال قبل از میلاد حضرت مسیح (ع) که نام همدان را اَمدانه ذکر کردند. در کتیبه‌های آشوری نام آن شهر آمدانه آمده، این اسم بایستی مشتق از کلمهٔ ماد باشد چنانکه آشوریان قوم ماد را آمادای ذکر کرده‌اند. از این رو آمادانه به معنی محل مادها و جایی‌است که مادها زندگی می‌کردند. در دوران مادها به زبان پارسی باستان این شهر هگمتانه یا هنگمتانه به معنی «جای تجمع» خوانده می‌شد. اکباتان نیز همان تلفظ هگمتانه به زبان یونانی است.

سه‌ قوم‌ آریایی‌ در ایران‌

به‌ طور کلی‌ ازمنه‌ی‌ تاریخی‌ ماد در ایران‌، از اواخر سده‌ی‌ هشتم‌ پیش‌ از میلاد آغاز می‌گردد. در حوالی‌ این‌ قرن‌ سه‌ قوم‌ آریایی‌ نقاطی‌ را در ایران‌ اشغال‌ کرده‌ دولتهای‌ ملوک‌ الطوایفی‌ تشکیل‌ داده‌ بودند: ۱- مادیها در مغرب‌ ۲- باکتریها (باختریها) در مشرق‌ و ۳- پارسیها در جنوب‌.
مادیها مردمی‌ آریایی‌ نژاد بودند که‌ در اواخر قرن‌ هشتم‌ یا ابتدای‌ قرن‌ هفتم‌ پیش‌ از میلاد دولت‌ ماد را بنیاد نهادند. زمان‌ ورود این‌ قوم‌ به‌ ایران‌ به‌ درستی‌ معلوم‌ نیست‌، چنان‌ که‌ موقع‌ در آمدن‌ آریانها به‌ این‌ کشور در پرده‌ی‌ ابهام‌ قرار دارد.

نقشه امپراتوری ماد

دیوکس‌ که‌ بود؟

هرودوت‌ می‌نویسد: یکی‌ از اهالی‌ خردمند ما به‌ نام‌ دیوکس‌ (Deiokes) پسر فرورتیش‌ (Phruortes) را هوای‌ تحصیل‌ اقتدار و سلطنت‌ در سرافتاد. پس‌ برای‌ ارضاء حس‌ جاه‌طلبی‌ خود نقشه‌هایی‌ طرح‌ کرد. در آن‌ روزگار مادها در دهات‌ پراکنده‌ ساکن‌ و فاقد هرگونه‌ حکومت‌ مرکزی‌ بودند و در نتیجه‌ بی‌قانونی‌ در سراسر خاک‌ آنها رواج‌ داشت‌. دیوکس‌ که‌ یکی‌ از مردان‌ برجسته‌ی‌ ده‌ خویش‌ و معتقد به‌ این‌ اصل‌ بود که‌ بین‌ ظلم‌ و داد مبارزه‌ای‌ همیشگی‌ و ابدی‌ وجود دارد، با جدیتی‌ هر چه‌ تمام‌تر به‌ اجرای‌ عدالت‌ و بسط‌ نصفت‌ پرداخت‌. مردم‌ ده‌ که‌ فضل‌ و برتری‌ او را مشاهده‌ کرده‌ بودند، وی‌ را به‌ عنوان‌ داور اختلافات‌ خود برگزیدند و او که‌ از یک‌ طرف‌ به‌ عدالت‌ معتقد و از سوی‌ دیگر طالب‌ کسب‌ قدرت‌ بود، در این‌ سِمَت‌ چندان‌ شرافت‌ و درستکاری‌ به‌ کار برد و در نظر هموطنان‌ از چنان‌ اعتباری‌ برخوردار شد، که‌ توجه‌ ساکنان‌ سایردهات‌ را نیز به‌ خود جلب‌ کرد. آنان‌ که‌ از دیرباز داوریهای‌ دور از داد و آلوده‌ به‌ غرض‌ و ستم‌ آزارشان‌ داده‌ بود، با شنیدن‌ آوازه‌ی‌ امانت‌ و صداقت‌ دیوکس‌ و بر حق‌ بودن‌ دواریهایش‌، دعاوی‌ خود را نزد وی‌ می‌بردند، تا بدانجا که‌ جز او کسی‌ مورد اعتمادشان‌ نبود. بدین‌ ترتیب‌ مراجعات‌ دیوکس‌ روز به‌ روز افزون‌تر می‌شد. پس‌ از چندی‌ دیوکس‌ اظهار داشت‌ که‌ دیگر به‌ شکایات‌ رسیدگی‌ نخواهد کرد، زیرا انجام‌ این‌ مهم‌ وی‌ را از پرداختن‌ به‌ کارهای‌ شخصی‌ باز می‌دارد. با انجام‌ این‌ کار، دزدی‌ و تبهکاری‌ و ستم‌ و بیداد از سرگرفته‌ شد و حتّی‌ شدت‌ و شیوعی‌ بیش‌ از پیش‌ یافت‌. مادیها گرد هم‌ آمده‌ آهنگ‌ آن‌ کردند که‌ برای‌ سامان‌ بخشیدن‌ به‌ کار ملک‌ پادشاهی‌ برگزینند، و به‌ اتفاق‌ نظر دادند که‌ متصدی‌ این‌ مقام‌ کسی‌ جز دیوکس‌ نباشد. دیوکس‌ خواستار کاخ‌ شاهی‌ و گارد شخصی‌ شد. مادیها در جایی‌ که‌ خود او نشان‌ داده‌ بود کاخی‌ بر پا کرده‌ (محل‌ کاخ‌ در اکباتان‌ و به‌ گفته‌ی‌ پلی‌ نوس‌ مساحت‌ آن‌ هفت‌ اسنا و یعنی‌ نزدیک‌ به‌ یک‌ مایل‌ بود.) بوی‌ اختیار دادند که‌ خود نگهبانانی‌ از میان‌ افراد ملت‌ برگزیند.

دیااکو

بدین‌ ترتیب‌ دیوکس‌ بر تخت‌ شاهی‌ نشست‌، سپس‌ مردم‌ را به‌ بنای‌ شهری‌ بزرگ‌ فرا خوانده‌. او از آنها خواست‌ که‌ قرارگاههای‌ خود را ترک‌ گویند و پایتخت‌ تازه‌ را مورد توجه‌ اصلی‌ خود قرار دهند. مادیها بدین‌ کارنیز تن‌ در داده‌ شهری‌ به‌ نام‌ اکباتان‌ (که‌ اکنون‌ همدان‌ خوانده‌ می‌شود) بنا نهادند. شهر دارای‌ هفت‌ دیوار دایره‌ای‌ تو در تو، هر دیوار از دیوار بعدی‌ بلندتر و بارگاه‌ شاه‌ و خزائن‌ وی‌ در درون‌ آخرین‌ محوطه‌ واقع‌ شده‌ بود، و محیط‌ دیوارهای‌ خارجی‌ به‌ دیوارهای‌ آتن‌ شباهت‌ بسیار داشت‌. رنگهای‌ دیوارهای‌ هفت‌گانه‌ی‌ مزبور به‌ ترتیب‌ سفید، سیاه‌، ارغوانی‌، آبی‌ و نارنجی‌ بود. از بام‌ دو دیوار آخر، یکی‌ را با سیم‌ و دیگری‌ را با زر مستور ساخته‌ بودند. از آن‌ پس‌ دیوکس‌ از بیم‌ توطئه‌ چینی‌ اطرافیان‌، کوشش‌ داشت‌ کمتر در دسترس‌ خویشان‌ و نزدیکان‌ خویش‌ قرار گیرد.

دیوکس‌ پس‌ از پایان‌ یافتن‌ این‌ مقدمات‌، با همان‌ جدیت‌ پیشین‌ به‌ بسط‌ انصاف‌ و گسترش‌ داد پرداخت‌. دعاوی‌ مردم‌ نوشته‌ و برای‌ شاه‌ فرستاد می‌شد و وی‌ درباره‌ی‌ آنها داوری‌ کرده‌ تصمیم‌ خود را به‌ صاحبانشان‌ ابلاغ‌ می‌کرد. علاوه‌ بر این‌، پادشاه‌ جاسوسان‌ و خبر چینانی‌ در سرتاسر قلمرو خویش‌ داشت‌ که‌ گناهکاران‌ را تعقیب‌ و موجبات‌ کیفر آنها را فراهم‌ می‌آوردند. بدین‌ ترتیب‌ دیوکس‌ مادیها را به‌ صورت‌ ملتی‌ یگانه‌ در آورد که‌ به‌ تنهایی‌ بر آنها فرمان‌ می‌راند. وی‌ پس‌ از پنجاه‌ و سه‌ سال‌ سلطنت‌ در گذشت‌ (۶۵۵ پ‌.م‌) دیوکس‌ را « دیوکه‌ »، « دایاکو » و « دیااکو » نیز خوانده‌اند.

نظر به‌ اینکه‌ در دوران‌ سلطنت‌ این‌ پادشاه‌، سناخریب‌ پادشاه‌ آشور سرگرم‌ زد و خورد با دولتهای‌ بابل‌ و عیلام‌ بود، طبعاً نمی‌توانست‌ به‌ کشور ماد توجه‌ داشته‌ باشد، و دیوکس‌ با استفاده‌ از این‌ فرصت‌، بر توسعه‌ی‌ متصرفات‌ خویش‌ می‌افزود. وانگهی‌ در این‌ زمان‌ موجبی‌ برای‌ دخالت‌ آشور در کارهای‌ ماد وجود نداشت‌، چه‌ این‌ کشور مالیتهای‌ مقرر را در موقع‌ تعیین‌ شده‌ به‌ آشور می‌پرداخت‌. تنها یک‌ مورد وجود داشت‌ که‌ به‌ سبب‌ سرپیچی‌ مردم‌ الیپی‌ Elipi) کرمانشاهان‌ ) از پرداخت‌ مالیات‌، آشور نیرویی‌ بدانجا فرستاده‌ شورشیان‌ را به‌ جای‌ خود نشاند.

فرورتیش‌ یا خشتریته‌ (khashathrita)

پسر دیوکس‌ که‌ همنام‌ نیای‌ خویش‌ بود، با در گذشت‌ پدر (۶۵۵ پ‌.م‌.) به‌ پادشاهی‌ ماد، رسید. وی‌ وارث‌ سلطنت‌ بر قلمرو نسبتاً وسیعی‌ بود که‌ از همدان‌ تا بخش‌ خاوری‌ دماوند و کناره‌های‌ کویر کشیده‌ می‌شد. مقارن‌ تاجگذاری‌ فرورتیش‌، سکائیان‌ در حوالی‌ دریاچه‌ی‌ ارومیه‌ و پارسیها نیز در جنوب‌ شرقی‌ آن‌ دریاچه‌ زندگی‌ می‌کردند. فرورتیش‌ پارسیها را کاملاً فرمانبردار خود ساخت‌ و با کیمریان‌ و مانتائیان‌ طرح‌ دوستی‌ و اتحاد ریخت‌. وی‌ سیاست‌ پدر را در حفظ‌ روابط‌ دوستانه‌ با دولت‌ آشور دنبال‌ کرده‌ هر ساله‌ مالیات‌ مقرر را به‌ آشور بنی‌پال‌ پادشاه‌ آشور می‌پرداخت‌. اما پس‌ از چندی‌ در اثر غرور ناشی‌ از تسلط‌ بر پارسیان‌ و اتحاد با کیمریان‌ و مانتائیان‌ تصمیم‌ گرفت‌ بر آشور حمله‌ برده‌ کشور ماد را به‌ کلی‌ مستقل‌ سازد و در تعقیب‌ این‌ تصمیم‌، با نیرویی‌ گران‌ به‌ سوی‌ نینوا پایتخت‌ آشور حرکت‌ کرد. مادیس‌ (Madyes) پسر پارتاتوا (Parta Tua) که‌ به‌ فرماندهی‌ سکائیان‌ رسیده‌ و با دولت‌ آشور متحد بود، از پشت‌ سر بر سپاهیان‌ فرورتیش‌ تاخته‌ ایشان‌ را مورد حملات‌ شدید قرار داد. آخر الامرد رنبردی‌ که‌ بین‌ او و فرورتیش‌ به‌ وقوع‌ پیوست‌، پادشاه‌ ماد به‌ هلاکت‌ رسید (۶۳۳ پ‌.م‌) سکائیان‌ با این‌ پیروزی‌ بر گستاخی‌ خود افزوده‌ نقاط‌ مختلف‌ ماد را به‌ باد غارت‌ دادند و قدرت‌ خود را در سراسر آن‌ کشور استقرار بخشیدند. بنا به‌ گفته‌ی‌ هرودوت‌، کشور ماد به‌ مدت‌ بیست‌ و هشت‌ سال‌ (از ۶۳۳ تا ۶۰۵ پ‌.م‌) زیر سلطه‌ و نفوذ این‌ قوم‌ قرار داشت‌.

سیاگزار (Cyaxares)

پس‌ از فرورتیش‌، پسرش‌ سیاگزار همان هوخشتره به‌ پادشاهی‌ برگزیده‌ شد. وی‌ سرداری‌ شایسته‌ و در اداره‌ی‌ کارهای‌ کشور فرمانروایی‌ بی‌همتا بود. شکست‌ پدرش‌ از سکائیان‌، به‌ او این‌ درس‌ را آموخت‌ که‌ سپاهیان‌ مزدور و سربازانی‌ که‌ به‌ وسیله‌ قبایل‌ متحد فراهم‌ می‌آیند، نمی‌توانند در میدان‌ نبرد بالشکریان‌ منظم‌ و کارآزموده‌ی‌ آشوریان‌ برابری‌ کنند. این‌ امر او را بر آن‌ داشت‌ که‌ به‌ پیروی‌ از آشوریان‌، سپاهی‌ منظم‌ گردآوری‌ و تربیت‌ کند و نیروی‌ مرتبی‌ متشکل‌ از سواره‌ نظام‌ و پیاده‌ نظام‌ به‌ وجود آورد. سواره‌ نظام‌ وی‌ از جهت‌ شایستگی‌ و ارزش‌ سربازی‌ بر سواره‌ نظام‌ آشوریان‌ برتری‌ داشت‌ و نیروی‌ پیاده‌اش‌ به‌ تیر و نیزه‌ و کمان‌ مسلح‌ و مجهز بود.

کشور ماد یکی‌ از مراکز مهم‌ پرورش‌ اسب‌ بود و همین‌ امر توفیق‌ سیاگزار را در فراهم‌ ساختن‌ افراد سواره‌ نظام‌ که‌ از کودکی‌ در فن‌ سواری‌ تجربه‌ و آزمودگی‌ داشته‌ و علاوه‌ بر آن‌ به‌ تیر و کمان‌ مسلح‌ بودند، تأمین‌ و تضمین‌ می‌کرد. کارآزمودگی‌ واستادی‌ این‌ سربازان‌ تا بدانجا رسیده‌ بود که‌ در حین‌ حرکت‌ – چه‌ در موضع‌ تعرض‌ و چه‌ در حالت‌ دفاع‌ – از کمان‌ خود نهایت‌ استفاده‌ را می‌بردند و کمتر اتفاق‌ می‌افتاد که‌ تیرشان‌ به‌ هدف‌ اصابت‌ نکند. یکی‌ دیگر از امتیازات‌ ایشان‌ آن‌ بود که‌ به‌ هنگام‌ رویارویی‌ با دشمن‌، گام‌ پس‌ نمی‌کشیدند و تنها هدف‌ آنها از نبرد – اگر چه‌ به‌ بهای‌ جانهای‌ زیاد تمام‌ می‌شد – پیشروی‌ خود و نابودی‌ دشمن‌ بود. با توجه‌ به‌ خصایص‌ و امتیازات‌ برشمرده‌، جای‌ شگفتی‌ نیست‌ که‌ سیاگزار در نهایت‌ اطمینان‌ به‌ نینوالشکر کشید، در میان‌ راه‌ گروهی‌ از سواران‌ آشوری‌ را منهدم‌ ساخت‌، زمانی‌ دراز آن‌ شهر را به‌ محاصره‌ درآورد و بر آن‌ شد تا به‌ وسیله‌ی‌ قطع‌ رابطه‌ی‌ نینوا با خارج‌ و طول‌ مدت‌ محاصره‌، دشمن‌ سرسخت‌ را وادار به‌ تسلیم‌ کند.پرورش اسب مادها

اما در همین‌ اوان‌ به‌ او خبر رسید که‌ سکائیان‌ متصرفاتش‌ را مورد حمله‌ و ترکتازی‌ قرار داده‌اند. پس‌ دست‌ از محاصره‌ی‌ نینوا برداشت‌ و به‌ کشور خویش‌ بازگشت‌. سکائیان‌ با استفاده‌ از سرگرمی‌ سیاگزار از دربند قفقاز گذشته‌، آذربایجان‌ را مورد تاخت‌ و تاز قرار داده‌ بودند. سیاگزار پس‌ از ترک‌ محاصره‌ی‌ نینوا به‌ آذربایجان‌ شتافت‌، در شمال‌ دریاچه‌ی‌ ارومیه‌ با سکائیان‌ روبه‌رو شده‌ اما به‌ سختی‌ از آنها شکست‌ خورد و ناگزیر شد آنچه‌ را که‌ دشمن‌ بر او تحمیل‌ می‌کرد، بپذیرد (۶۳۳ پ‌.م‌) سکائیان‌ متصرفات‌ ماد را سرتاسر درنوردیده‌ از کشت‌ و کشتار روی‌ برنتافتند و تنها بعضی‌ از مناطق‌ مستحکم‌ و مجهز در برابر این‌ حمله‌ که‌ دنباله‌اش‌ تا دریای‌ مدیترانه‌ کشیده‌ می‌شد، پایداری‌ کردند.
سیاگزار که‌ در صحنه‌ی‌ نبرد ناکام‌ مانده‌ بود، به‌ حیله‌ و تدبیر روی‌ آورد: مادیس‌ (پادشاه‌ سکائیان‌) و سران‌ سپاه‌ او را به‌ مهمانی‌ با شکوهی‌ فراخواند، به‌ آنان‌ جاده‌ی‌ فراوان‌ نوشانید و چون‌ از خود بی‌خود شدند، همگی‌ را به‌ هلاکت‌ رسانید. سکائیان‌ که‌ شاه‌ و فرماندهان‌ نظامی‌ خود را از دست‌ داده‌ بودند، با وجود پایداری‌ شدید، از مادها شکست‌ خورده‌ در سال‌ ۶۰۵ پیش‌ از میلاد از قلمرو سلطنت‌ ماد رانده‌ شدند و با این‌ تدبیر به‌ سلطه‌ و نفوذ بیست‌ و هشت‌ ساله‌ی‌ ایشان‌ پایان‌ داده‌ شد.

به‌ سال‌ ۶۲۵ پیش‌ از میلاد آشور بنی‌پال‌ پادشاه‌ آشور در گذشت‌ و ساراکوس‌ (سناخریب‌) بر جای‌ وی‌ نشست‌. در دوران‌ پادشاهی‌ سناخریب‌، نپوپولاسر Nabopolassar (نبوکدنسر) (Nabuchadnessar) فرمانروای‌ بابل‌ در سایه‌ی‌ دوستی‌ و به‌ یاری‌ سیاگزار اعلام‌ استقلال‌ کرده‌ خود را پادشاه‌ خواند و به‌ اتفاق‌ وی‌ نینوا را در محاصره‌ گرفت‌. سناخریب‌ که‌ تاب‌ پایداری‌ در برابر آن‌ دشمنان‌ قوی‌ پنجه‌ را نداشت‌، آتشی‌گران‌ برافروخت‌ و خود و خانواده‌اش‌ را در آن‌ افکند. به‌ سال‌ ۶۰۶ پیش‌ از میلاد نینوا به‌ چنگ‌ مادیان‌ افتاده‌ با خاک‌ یکسان‌ شد، بطوری‌ که‌ اکنون‌ جز ویرانه‌ای‌ از آن‌ بر جای‌ نمانده‌ است‌ – پرستشگاهها و بناهای‌ دیگر شهرهای‌ آشور نیز سرنوشتی‌ بهتر از آن‌ نداشتند.

مادها با به‌ دست‌ آوردن‌ این‌ پیروزیهای‌ درخشان‌، بر بخش‌ اعظم‌ آسیای‌ صغیر مسلط‌ شدند. نبوکدنسر دوم‌ فرزند نبوپولسر با دولت‌ ماد پیمان‌ یگانگی‌ بر قرار کرد و آمی‌ تیس‌ (Amytis) دختر سیاگزار را به‌ همسری‌ خود در آورد. دولت‌ بابل‌ بر بخشی‌ از متصرفات‌ آشور دست‌ یافت‌. دولت‌ ایران‌ در فلات‌ ایران‌ مستقر شده‌ دامنه‌ی‌ متصرفات‌ خود را تا ارمنستان‌ و سرچشمه‌ی‌ کاپادوکیه‌ گسترش‌ داد و در ناحیه‌ی‌ اخیر با شاخه‌های‌ دیگری‌ از آریاییان‌ روبه‌رو شد که‌ از دیر باز در آنجا استقرار یافته‌ بودند. اما این‌ اقوام‌ آریایی‌ که‌ در اثر آسیبهای‌ سخت‌ ناشی‌ از تاخت‌ و تاز کیمریان‌ و سکائیان‌ توان‌ ایستادگی‌ در برابر مادیهای‌ تازه‌ نفس‌ را از دست‌ داده‌ بودند، به‌ آسانی‌ تحت‌ سلطه‌ی‌ ایشان‌ در آمدند و بدین‌ ترتیب‌ مرز بخشی‌ از کشور ماد به‌ رود هالیس‌ (Halys) (قزل‌ ایرماق‌ کنونی‌) رسید و دولت‌ ماد بالیدی‌ همسایه‌ شد.

دولت‌ لیدی‌ که‌ بود؟

لیدی‌ دولتی‌ نیرومند بود، مردمی‌ جنگجو و رشید داشت‌ و از هنگامی‌ که‌ یکی‌ از اعضای‌ دودمان‌ مرمناد (Mermenad) به‌ نام‌ آلیاتس‌ (Allyattes) به‌ پادشاهی‌ رسیده‌ بود، کشور مزبور از جمله‌ ممالک‌ بزرگ‌ آسیای‌ صغیر شناخته‌ می‌شد. با وجود پادشاه‌ نیرومندی‌ چون‌ آلیاتس‌، دولت‌ ماد آهنگ‌ لشکرکشی‌ به‌ لیدی‌ از نداشت‌. اما به‌ موجب‌ افسانه‌ی‌ شگفت‌انگیز زیر، سیاگزار چنین‌ سودایی‌ را در سر می‌پخت‌:
«سیاگزار گروهی‌ از سکائیان‌ را که‌ به‌ فنون‌ نظامی‌ آشنا بودند، به‌ عنوان‌ قراولان‌ ویژه‌ی‌ سلطنتی‌ در زمره‌ی‌ سپاهیان‌ خود در آورده‌ پرورش‌ گروهی‌ از جوانان‌ را – برای‌ دمیده‌ شدن‌ روح‌ سلحشوری‌ در آنان‌ – به‌ سکائیان‌ مزبور سپرد. اما از آنجا که‌ مربیان‌ با جوانان‌ تحت‌ تربیت‌ خود درشتی‌ می‌کردند، پادشاه‌ آنان‌ را مورد عتاب‌ قرار داد. سکائیان‌ به‌ تلافی‌ این‌ رفتار، یکی‌ از جوانان‌ را به‌ قتل‌ رساندند و طی‌ ضیافتی‌ گوشت‌ وی‌ را به‌ شاه‌ خورانده‌، به‌ لیدی‌ گریختند و به‌ خدمت‌ آلیاتس‌ درآمدند. سیاگزار برای‌ استرداد آنان‌ کوشش‌ فراوان‌ به‌ کار برد، ولی‌ شاه‌ لیدی‌ از تسلیم‌ آنان‌ خودداری‌ کرد، و همین‌ پیشامد موجب‌ بروز جنگهایی‌ بین‌ ماد و لیدی‌ شد.

جنگ‌ ماد و لیدی‌ – پیشگویی‌ طالس‌

ماد از جهت‌ شمار سپاهیان‌ بر لیدی‌ برتری‌ داشت‌. اما این‌ افراد از لحاظ‌ شایستگی‌ با سواران‌ لیدی‌ و سربازان‌ یونانی‌ که‌ آلیاتس‌ به‌ خدمت‌ گرفته‌ بود، قابل‌ مقایسه‌ نبودند. این‌ امر سبب‌ شد که‌ جنگهای‌ بین‌ ماد و لیدی‌ و دشمنی‌ بین‌ دو طرف‌ نبرد شش‌ سال‌ به‌ طول‌ انجامد. در سال‌ ۵۸۵ پیش‌ از میلاد که‌ با هفتمین‌ سال‌ نبرد مقارن‌ بود، برابر پیشگویی‌ منجمی‌ به‌ نام‌ طالس‌ ملطی‌ (Tales De Milet) کسوفی‌ روی‌ داد. دو طرف‌ که‌ از این‌ پدیدار به‌ ترس‌ و وحشت‌ دچار آمده‌ بودند، دست‌ از جنگ‌ کشیدند. برابر پیشنهاد دولت‌ بابل‌، رودخانه‌ی‌ هالیس‌ مرزبین‌ دو دولت‌ ما دو لیدی‌ شناخته‌ شد و نبردهای‌ دراز مدت‌ آنان‌ بدین‌ ترتیب‌ پایان‌ پذیرفت‌.

جنگ لیدی با ماد

مرگ‌ سیاگزار (هوخشتره)

به‌ سال‌ ۵۸۴ پیش‌ از میلاد سیاگزار درگذشت‌. وی‌ مردی‌ پرکار، نیرومند، با تدبیر و از شایستگی‌ فراوان‌ برخوردار بود. سپاهیانی‌ کار آزموده‌ و تعلیم‌ دیده‌ فراهم‌ کرد و در این‌ راه‌ چنان‌ کاردانی‌ و تدبیری‌ از خود نشان‌ داد که‌ علی‌رغم‌ شکستی‌ که‌ در آغاز سلطنت‌ از آشوریان‌ و سکائیان‌ خورده‌ بود، بالاخره‌ توانست‌ سکائیان‌ را از خاک‌ ماد بیرون‌ براند، نینوا را فتح‌ کند و بر بیش‌ از نیمی‌ از آسیای‌ صغیر تسلط‌ یابد.

هرودوت‌ می‌گوید: پیش‌ از سیاگزار، در نبردها کمانداران‌ و سواره‌ نظام‌ ماد به‌ صورت‌ دست‌ جمعی‌ و بدون‌ مراعات‌ نظم‌ و ترتیب‌ با دشمنان‌ خود روبه‌رو می‌شدند. ولی‌ سیاگزار صنف‌ ویژه‌ی‌ سواره‌ نظام‌ را از کمانداران‌ جدا کرد و هر یک‌ از دو قسمت‌ را به‌ کار ویژه‌ای‌ برگماشت‌.

آستیاگ‌ یا آژدی‌ هاک‌ (Astyages)

پس‌ از مرگ‌ سیاگزار، ایختوویگو (Ikhtuvegu) و به‌ قول‌ هرودوت‌، آستیاگ‌ به‌ پادشاهی‌ رسید. وی‌ در حدود بیست‌ و چهار سال‌ سلطنت‌ کرد و در این‌ مدت‌ کشور ماد از آرامش‌ و سکون‌ برخوردار بود. آستیاگ‌ به‌ تقلید پادشاهان‌ آشور درباری‌ ترتیب‌ داد و در آن‌ گروه‌ زیادی‌ را به‌ کارهای‌ گوناگون‌ برگماشت‌. در باریان‌ جامه‌های‌ رنگارنگ‌ در بر می‌کردند و در مراسم‌ و تشریفات‌، زنجیرها و گردنبندهای‌ زرین‌ برگردن‌ می‌آویختند. شکار حیوانات‌ یکی‌ از تفریحات‌ شاه‌ و درباریان‌ او را تشکیل‌ می‌داد. اما مردم‌ ماد از عیش‌ و خوشگذرانی‌ آنان‌ دلخوش‌ و راضی‌ نبودند. این‌ نکته‌ از آنجا معلوم‌ می‌شود که‌ وقتی‌ پارسیان‌ به‌ ماد حمله‌ کردند، رعایا شاه‌ و در باریان‌ را ترک‌ گفته‌ به‌ دشمن‌ پیوستند.
آستیاگ‌ تا سال‌ ۵۵۰ پیش‌ از میلاد سلطنت‌ و کشور را با درایت‌ و کاردانی‌ اداره‌ کرد، ولی‌ چندان‌ علاقه‌ای‌ به‌ رفاه‌ و آسایش‌ مردم‌ نداشت‌ و همین‌ امر سبب‌ شد که‌ در اواخر دوره‌ی‌ پادشاهی‌ وی‌، بیشتر مردم‌ از او ناخشنود باشند. در دوران‌ سلطنت‌ آستیاگ‌ رویداد تاریخی‌ مهم‌ و قابل‌ ذکری‌ به‌ وقوع‌ نپیوست‌.

ره‌ آوردهای‌ تمدن‌ ماد

چنان‌ که‌ پیش‌ از این‌ اشاره‌ رفت‌، کشور ماد در دوران‌ سیاگزار گسترش‌ فراوان‌ یافته‌، حدود آن‌ از شمال‌ به‌ رود ارس‌، از جنوب‌ به‌ خوزستان‌، از خاور به‌ بلخ‌ و از باختر به‌ رود هالیس‌ یعنی‌ قزل‌ ایرماق‌ امروزی‌ رسید. این‌ منطقه‌ی‌ وسیع‌، بخش‌ مهمی‌ از آسیای‌ صغیر و نواحی‌ آذربایجان‌ و کردستان‌ و همدان‌ و اراک‌ وری‌ و دامغان‌ و فارس‌ و خراسان‌ و بلخ‌، قسمتی‌ از خوزستان‌ و تمام‌ مازندران‌ را در بر می‌گرفت‌ بناها، حجاریها و کتیبه‌های‌ مهمی‌ که‌ از این‌ دوران‌ به‌ جای‌ مانده‌، بدین‌ شرح‌ است‌:
۱- دخمه‌ی‌ کوچک‌ برجسته‌ای‌ در ده‌ اسحق‌ آوند در نزدیکی‌ کرمانشاه‌، که‌ یک‌ نفر را در حال‌ پرستش‌ نشان‌ می‌دهد.
۲- دخمه‌ی‌ بزرگی‌ در نزدیکی‌ میاندوآب‌.
۳- یک‌ دخمه‌ در سر پل‌ لرستان‌ معروف‌ به‌ اتاق‌ فرهاد.
۴- دخمه‌ای‌ با علامت‌ فرشته‌ی‌ بالدار در صحنه‌.
۵- دخمه‌ای‌ به‌ نام‌ دکان‌ داود بین‌ کرمانشاه‌ و قصر شیرین‌. این‌ دخمه‌ صورت‌ حجاری‌ شده‌ی‌ مرد ایستاده‌ای‌ را در حال‌ عبادت‌ نشان‌ می‌دهد که‌ برسمی‌ در دست‌ دارد (برسم‌ یا برسوم‌ دسته‌ای‌ از ترکه‌ی‌ چوبین‌ بود که‌ آنها را با الیاف‌ درخت‌ خرما به‌ هم‌ می‌بستند و آن‌ را به‌ هنگام‌ پرستش‌ و عبادت‌ در دست‌ می‌گرفتند.

گوردخمه دکان داوود

پژوهشها و کشفیات‌ مربوط‌ به‌ مادها، نخستین‌ بار به‌ وسیله‌ی‌ دمورگان‌ (Demorgan) فرانسوی‌ انجام‌ پذیرفت‌ و پس‌ از وی‌ گروه‌ دیگری‌ از اروپاییان‌، از جمله‌ هرتسفلد (Herzfeld) آلمانی‌، گدار (Godart) فرانسوی‌، و در این‌ اواخر گیرشمن‌ فرانسوی‌ در این‌ راه‌ به‌ نتایجی‌ دست‌ یافتند، و آن‌ کشفیات‌ و حفریات‌ سقز و لرستان‌ است‌. اخیراً بعضی‌ از روستاییان‌ از گورهای‌ واقع‌ در هرسین‌، الشتر و خرم‌آباد لرستان‌ ابزارهایی‌ چون‌ شمشیر، خنجر، کلنگ‌ و تیرآهنی‌ و مفرغی‌ به‌ دست‌ آورده‌اند که‌ چگونگی‌ صنایع‌ اقوام‌ ساکن‌ نواحی‌ مزبور را تا حدودی‌ روشن‌ می‌سازد. گورهای‌ مورد اشاره‌ گودالهاییست‌ که‌ قطعه‌ سنگهای‌ بزرگی‌ بر روی‌ آنها قرار داده‌اند. به‌ نظر می‌رسد که‌ این‌ گورها متعلق‌ به‌ افراد جنگجویی‌ بوده‌ که‌ در محل‌ ویژه‌ای‌ سکونت‌ نداشته‌ پیوسته‌ از نقطه‌ای‌ به‌ نقطه‌ی‌ دیگر می‌رفته‌اند و پس‌ از مرگ‌ آنها، ادواتی‌ را که‌ همواره‌ به‌ همراهشان‌ بوده‌ است‌، در گورشان‌ قرار می‌داده‌اند. مصنوعات‌ مزبور نمونه‌ای‌ از آثار تمدنی‌ است‌ که‌ از اختلاط‌ تمدنهای‌ اقوام‌ آشوری‌، آسیایی‌ و سکائی‌ به‌ وجود آمده‌، زمانی‌ نیز در صنایع‌ خود از آنها تقلید کرده‌ و با ذوق‌ و سلیقه‌ی‌ خود دگرگونیهایی‌ در آنها پدید آورده‌ است‌. اشیاء مورد اشاره‌ و نیز یک‌ دوری‌ سیمین‌ و لوحه‌ی‌ زرینی‌ که‌ به‌ دست‌ آمده‌ است‌ مسلماً با قرون‌ هشتم‌ و هفتم‌ پیش‌ از میلاد ارتباط‌ دارد و از آن‌ چنین‌ استنباط‌ می‌شود که‌ از هنر و صنعت‌ سکائی‌ و آشوری‌ الهام‌ گرفته‌ است‌.

هرودوت‌ مادها را به‌ شش‌ طبقه‌ی‌ بوزها (Bouses) ، پارتاسنها (Paretesenes) ، استروخاتها (Strukhates) ، اریزانتها (Arizantes) ، بودینها (Boudiens) و مغها (Moges) تقسیم‌ کرده‌ می‌گوید: این‌ طوایف‌ مردمی‌ چوپان‌ بوده‌ به‌ تربیت‌ گاو و گوسفند و بز و اسب‌ و حتّی‌ سگ‌ گله‌ و محافظ‌ می‌پرداختند. آنان‌ برای‌ نقل‌ و انتقالات‌ خویش‌ از ارابه‌هایی‌ استفاده‌ می‌کردند که‌ چرخهایشان‌ از تنه‌ی‌ درخت‌ درست‌ شده‌ بود. پدر در خانواده‌ی‌ ماد دارای‌ قدرت‌ و اختیار تام‌ بود و یک‌ مرد چند زن‌ است‌. مادها طلا و الکتروم‌ Electrum) = مخلوط‌ زر و سیم‌ ) را می‌شناختند، اما نمی‌توانستند دو فلز مزبور را از یکدیگر جدا سازند. آنها همچنین‌ با مفرغ‌ سر و کار داشتند. اشیایی‌ که‌ با این‌ نوع‌ فلزات‌ ساخته‌ می‌شد، ساده‌ و ابتدایی‌ بود. آنان‌ پس‌ از سکونت‌ در یک‌ محل‌، به‌ کارهای‌ کشاورزی‌ اشتغال‌ می‌ورزیدند. اقوام‌ مختلف‌ ماد در آغاز با یکدیگر آمیزش‌ نداشته‌ و جدا از هم‌ زندگی‌ می‌کردند. اما به‌ هنگام‌ بروز خطر دور یکدیگر گرد آمده‌ اتحاد و همبستگی‌ خویش‌ را اعلام‌ می‌داشتند.ماد

دارمستتر فرانسوی‌ حتّی‌ عقیده‌ دارد که‌ زبان‌ اوستایی‌ همان‌ زبان‌ مادها بوده‌ است‌. از سوی‌ دیگر این‌ نکته‌ مسلم‌ است‌ که‌ مادها و پارسها به‌ سبب‌ تعلق‌ به‌ نژاد آریایی‌ و زندگی‌ کردن‌ در کنار یکدیگر، دارای‌ زبانی‌ یکسان‌ بوده‌ و از لحاظ‌ ابزار سخن‌ تفاوت‌ چندانی‌ با یکدیگر نداشته‌اند. اما اگر عقیده‌ی‌ دارمستتر در مورد زبان‌ مادها درست‌ باشد، مسلماً این‌ شباهت‌ در قسمتهای‌ جدیدتر و تازه‌تر اوستا مشاهده‌ می‌گردید، زیرا که‌ کتب‌ پنجگانه‌ی‌ اوستا در یک‌ زمان‌ و یک‌ دوره‌ی‌ ویژه‌ تدوین‌ نشده‌ و گاتها یعنی‌ سرودهای‌ زرتشتی‌ نسبت‌ به‌ سایر قسمتها از قدمت‌ بیشتری‌ برخوردار است‌.

پادشاهان‌ ماد حکومت‌ مطلقه‌ داشتند: کارهای‌ کشور همه‌ زیر نظر شاه‌ بود و هیچ‌ یک‌ از درباریان‌ حق‌ چون‌ و چرا نداشت‌. بطوری‌ که‌ اشاره‌ رفت‌، سیاگزار پادشاه‌ بزرگ‌ این‌ دودمان‌ نیروی‌ مرتب‌ و منظمی‌ از سواره‌ نظام‌ و کمانداران‌ تشکیل‌ داده‌ و به‌ برکت‌ هنر نظامی‌ ایشان‌ بر متصرفات‌ خویش‌ افزوده‌ بود. اما مادها پس‌ از کسب‌ قدرت‌ و نیروی‌ زیاد، در اثر ازدیاد ثروت‌ و رفاه‌ و آسایش‌ و ناز و نعمتی‌ که‌ از آن‌ ناشی‌ شده‌ بود. به‌ تن‌ پروری‌ و تنبلی‌ خو گرفتند و ویژگی‌ ذاتی‌ خویش‌ را از دست‌ دادند. این‌ مسئله‌ و نیز هزینه‌های‌ گزاف‌ و تجمل‌ فراوان‌ دربار – که‌ مآلاً به‌ ازدیاد مالیات‌، تحمیل‌ آن‌ بر طبقات‌ و ستم‌ و بیداد مأموران‌ دولتی‌ نسبت‌ به‌ مردم‌ کشیده‌ می‌شد – موجبات‌ ضعف‌ و انقراض‌ سریع‌ دولت‌ بزرگ‌ ماد را فراهم‌ آورد. روی‌ کارآمدن‌ دولت‌ آریایی‌ ماد و گسترش‌ متصرفات‌ آن‌ تا دوردست‌ترین‌ نقاط‌ و شهرهای‌ آسیایی‌ صغیر، مردم‌ سامی‌نژاد آن‌ خطه‌ را تضعیف‌ کرد. دولتی‌ ایرانی‌ به‌ نام‌ ماد جای‌ دولت‌ آشور را گرفت‌، و این‌ امر در تاریخ‌ دنیای‌ کهن‌ از اهمیت‌ زیادی‌ برخوردار بود.

فرهنگ‌ و زندگی‌ مادها

همچنان‌ که‌ در تاریخ‌ ماد، دو دوره‌ی‌ متفاوت‌ – پیش‌ از پادشاهی‌ بزرگ‌ ماد و بعد از آن‌ – وجود دارد. تاریخ‌ و فرهنگ‌ ماد را نیز می‌توان‌ به‌ دو دوره‌ تقسیم‌ کرد: ۱- دوران‌ متقدم‌ ماد و پیش‌ از استقرار سلطه‌ی‌ کیش‌ مغان‌ ۲- دوره‌ی‌ پس‌ از سلطه‌ی‌ آن‌ طبقه‌. مرز میان‌ این‌ دو دوره‌، پایان‌ قرن‌ هفتم‌ پیش‌ از میلاد است‌.

با حفریاتی‌ که‌ صورت‌ گرفته‌ است‌، تاکنون‌ خانه‌ی‌ مادی‌ – که‌ از خشت‌ خام‌ ساخته‌ می‌شد – کشف‌ نگردیده‌ است‌، ولی‌ می‌توان‌ احتمال‌ داد که‌ در آن‌ عهد همان‌ خصوصیات‌ ساختمانی‌ را داشته‌ که‌ در دورانهای‌ بعدی‌ واجد آن‌ بوده‌ است‌. ویژگیهای‌ مزبور در قبوری‌ که‌ در صخره‌ها حفر شده‌ است‌ نیز مشاهده‌ می‌گردد، و آن‌ عبارتست‌ از ساختمان‌ یک‌ طبقه‌ی‌ قائم‌ الزاویه‌، و در اکثر موارد دارای‌ بام‌ مسطح‌ و دامنه‌ای‌ بر روی‌ جلوخان‌، که‌ بر ستونهای‌ چوبی‌ یا سنگی‌ تکیه‌ دارد. این‌گونه‌ بناها در نواح‌ کوهستانی‌ آسیای‌ مقدم‌ بسیار معمول‌ و متداول‌ بوده‌ است‌. اما ظاهراً زندگی‌ مردم‌ نقاط‌ دوردست‌ غربی‌ (جبال‌ زاگرس‌) تحت‌ تأثیر رسوم‌ بابلیان‌ قرار داشته‌ است‌. مثلاً در سمت‌ شرقی‌ کوههای‌ مزبور لباسهایی‌ پوشیده‌ می‌شد که‌ در هزاره‌ی‌ سوم‌ پیش‌ از میلاد در بین‌ لولوبیان‌ معمول‌ بود. روی‌ نیم‌تنه‌ و پیراهن‌ آستین‌ کوتاهی‌ که‌ تا زانو می‌رسید، پوستی‌ افکنده‌ آن‌ را بر شانه‌ی‌ چپ‌ استوار می‌ساختند. گاهی‌ هم‌ پوست‌ را از زیر کمربند رد می‌کردند. ثروتمندان‌ در این‌ مورد از پوست‌ یوزپلنگ‌ و مستمندان‌ از پوست‌ گوسفند استفاده‌ می‌کردند. لباس‌ مادیها و قبایل‌ اتحادیه‌ی‌ ماد و مانتائیان‌ بدین‌گونه‌ بود. رسم‌ افکندن‌ پوست‌ گوسفند بر شانه‌، تا امروز نیز در میان‌ شبانان‌ مناطق‌ کوهستانی‌ آذربایجان‌ محفوظ‌ مانده‌ است‌. موها را با نوار سرخی‌ می‌بستند و ریش‌ را می‌تراشیدند. در نگاره‌های‌ آشوری‌ کلاه‌ بلند نمدی‌ با تاج‌ که‌ به‌ زبان‌ لاتینی‌ تیاز نامیده‌ می‌شد و مخصوص‌ ساکنان‌ ماد بود، دیده‌ نمی‌شود. ولی‌ از آنجا که‌ کلاه‌ مزبور در هزاره‌ی‌ سوم‌ پیش‌ از میلاد و در دوران‌ هخامنشیان‌ (سده‌های‌ ۶ تا ۴ پیش‌ از میلاد) تداول‌ داشته‌، بی‌شک‌ در دوران‌ موردنظر نیز مرسوم‌ بوده‌ است‌، پای‌افزار ویژه‌ی‌ ایشان‌، موزه‌هایی‌ نرم‌ و نوک‌ برگشته‌ بود.هگمتانه-همدان

یونانیان‌ از این‌ لباس‌ مادیها خبر نداشته‌ آن‌ را مخصوص‌ کاسیان‌ می‌دانستند و پوشش‌ دیگری‌ را که‌ با تصاویر آشوری‌ متفاوتست‌ (لباس‌ مادی‌) می‌خواندند، و آن‌ عبارت‌ بود از پیراهن‌ گشاد (ساراپیس‌) آستین‌ بلند، شلوار گشاد و چین‌دار – که‌ در واقع‌ دامن‌ درازی‌ بود که‌ میان‌ دو پا جمع‌ می‌شد – و بالاپوش‌ کوتاه‌ از پارچه‌ی‌ رنگارنگ‌ یا پشم‌. با شلق‌ که‌ بر سرکشیده‌ می‌شد، این‌ نوع‌ لباس‌ را تکمیل‌ می‌کرد. ظاهراً این‌ لباس‌ مربوط‌ به‌ سواران‌ آریزانتی‌ بود. ساکنان‌ اصلی‌ ماد غربی‌ و مرکزی‌ در نیمه‌ی‌ سده‌ی‌ اول‌ پیش‌ از میلاد از این‌ لباس‌ استفاده‌ نمی‌کردند. ولی‌ پوشش‌ مزبور از قدیم‌ معمول‌ بود، و این‌ موضوع‌ از یک‌ مهر قدیمی‌ مادی‌ استنباط‌ می‌شود که‌ در مدفن‌ تپه‌ی‌ سیالک‌ کاشان‌ به‌ دست‌ آمده‌ است‌.

لباس مادی

این‌ لباس‌ ظاهراً در قرن‌ هفتم‌ پیش‌ از میلاد، هم‌زمان‌ و همگام‌ با رواج‌ کیش‌ قبایل‌ شرقی‌ ماد و زبان‌ رسمی‌ ایرانی‌ در سراسر خاک‌ ماد متداول‌ شد و در قرن‌ ششم‌ پیش‌ از میلاد پارسیان‌ نیز آن‌ را پذیرفتند.

در آغاز هزاره‌ی‌ اول‌ پیش‌ از میلاد نیزه‌ و سپر جز و سلاحهای‌ عادی‌ و معمولی‌ مادها بود. بعدها در اسلحه‌ی‌ ایشان‌ تنوعی‌ نسبی‌ به‌ وجود آمد و از جمله‌ خنجر و شمشیر کوتاه‌ (اسکیتی‌) که‌ آن‌ را آکیناک‌ می‌نامیدند. بر دیگر سلاحهای‌ ایشان‌ افزوده‌ شد.

چنان‌ که‌ می‌دانیم‌، در آن‌ روزگار اسب‌ ثروت‌ عمده‌ و مهم‌ قبایل‌ به‌ شمار می‌رفت‌. هنوز از زین‌ و لگام‌ اطلاعی‌ نداشتند و سوار بر چیزی‌ می‌نشست‌ که‌ به‌ غاشیه‌ می‌مانست‌. زین‌ و برگ‌ کاسیان‌ و مادیان‌ از ویژگیهایی‌ برخوردار بود. آنان‌ حتّی‌ در پایان‌ هزاره‌ی‌ سوم‌ پیش‌ از میلاد از خیش‌ و گاو آهن‌ و بستن‌ آن‌ بر پشت‌ دو گاو، آگاهی‌ داشتند.

در قسمت‌ پیشه‌ها، هنرنمایی‌ بر مفرغ‌ و آهن‌ به‌ مرحله‌ی‌ عالی‌ رسیده‌ بود (مصنوعات‌ هنری‌ مفرغی‌ آنان‌ به‌ ویژه‌ بسیار زیبا بود) سنگ‌ تراشی‌، سفال‌سازی‌ و محتملاً نساجی‌ نیز به‌ پیشرفت‌ محسوسی‌ نایل‌ آمده‌ بود. بعدها به‌ منسوجات‌ مادی‌ ارج‌ بسیار می‌نهادند. از تزیینات‌ گوناگونی‌ که‌ بر ظروف‌ سفالین‌ آن‌ روزگاران‌ دیده‌ می‌شود چنین‌ برمی‌آید که‌ آنها احتمالاً نقوش‌ زیبای‌ مزبور را در منسوجات‌ نیز به‌ کار می‌برده‌اند.

تگوک زرین

خط‌ و کتابت‌ مادها

تا آنجا که‌ به‌ قرن‌ هفتم‌ پیش‌ از میلاد مربوط‌ می‌شود، آگاهی‌ ما در مورد خط‌ و کتابت‌ مادیها از اطلاعاتمان‌ درباره‌ی‌ فرهنگ‌ آنان‌ نیز کمتر است‌. مسلماً در هزاره‌ی‌ اول‌ پیش‌ از میلاد خط‌ و کتابت‌ در سرزمین‌ ماد وجود داشته‌ است‌. فرمان‌ معروفی‌ در دست‌ است‌ که‌ درسده‌ی‌ نهم‌ یا هشتم‌ پیش‌ از میلاد از طرف‌ شاهک‌ آبدادانا خطاب‌ به‌ مردی‌ آشوری‌ به‌ زبان‌ اکدی‌ صادر شده‌ و موضوع‌ آن‌ هبه‌ی‌ اموال‌ و دادن‌ تسهیلات‌ است‌. از بعضی‌ مدارک‌ موجود (به‌ طور غیر مستقیم‌) چنین‌ بر می‌آید که‌ مادها از خود خط‌ و کتابتی‌ داشتند که‌ به‌ ظن‌ قوی‌ از خط‌ اوراتوئی‌ گرفته‌ شده‌ بود و تصویر می‌رود خط‌ مزبور یکی‌ از انواع‌ خط‌ میخی‌ بوده‌ باشد. در عین‌ حال‌ در نواحی‌ دریاچه‌ی‌ ارومیه‌ خطوط‌ هیروگلیفی‌ نظیر هیروگلیفهای‌ اوراتوئی‌ متداول‌ بوده‌ است‌. این‌ هیروگلیفها بر روی‌ دیس‌ سیمینی‌ که‌ در زیویه‌ پیدا شده‌ است‌، به‌ چشم‌ می‌خورد. مسلماً آنان‌ در قرن‌ هفتم‌ پیش‌ از میلاد دارای‌ خط‌ و کتابت‌ بوده‌اند، و این‌ خط‌ همانست‌ که‌ امروزه‌ « خط‌ باستان‌ پارسی‌ » یا « خط‌ هخامنشی‌ ردیف‌ اول‌ » خوانده‌ می‌شود، ولی‌ در واقع‌ از لحاظ‌ اصل‌ و منشاء، مادی‌ است‌.خط میخی مادی

کیش‌ مادها (مغان‌)

در معتقدات‌ شرقی‌ باستانی‌، دین‌، عامل‌ بارزی‌ بوده‌ است‌. در این‌ زمینه‌ نیز تاریخ‌ ماد به‌ دو دوره‌ی‌ متفاوت‌ تقسیم‌ می‌شود: یکی‌ پیش‌ از سده‌ی‌ هفتم‌ و دیگری‌ از آغاز آن‌ سده‌ به‌ بعد. مبنای‌ داوری‌ ما درباره‌ی‌ هزاره‌ی‌ نخست‌ پیش‌ از میلاد، متون‌ آشوری‌ و تصویرها و نامهای‌ خاص‌ است‌. در این‌ مورد متون‌ آشوری‌ متعددی‌ داریم‌ که‌ در آنها چندین‌ بار از خدایان‌ مانتا و غیره‌ و به‌ ویژه‌ از ربودن‌ خدایان‌ (بتهای‌) مزبور یاد می‌شود. درباره‌ی‌ شکل‌ بتهای‌ مزبور تا حدودی‌ می‌توان‌ از روی‌ مفرغهای‌ لرستانی‌ و تصاویر نقر شده‌ بر مصنوعاتی‌ قضاوت‌ کرد که‌ در زیویه‌ و مانتا کشف‌ شده‌ است‌. با اینکه‌ احتمال‌ می‌رود بین‌ اساطیر لرستانی‌ و اوستا ارتباط‌ گونه‌ای‌ وجود داشته‌ باشد، ولی‌ بر روی‌ هم‌ مدارک‌ موجود نشان‌ می‌دهد که‌ کیش‌ سرزمینهای‌ غربی‌ ماد قدیم‌ بیشتر با دین‌ هوریان‌ و تا حدودی‌ آشوریان‌ هم‌ نوع‌ بوده‌ باشد. در این‌ مورد به‌ ویژه‌ می‌توان‌ به‌ تصاویر ابلیسهای‌ عجیب‌ الخلقه‌ی‌ نیمه‌ حیوان‌ و نیمه‌ آدمی‌، ابوالهولهای‌ بالدار و حیوانات‌ عجیب‌ تخیلی‌ با بدن‌ شیر ، سر شیر یا شاهین‌ و بال‌ عقاب‌ اشاره‌ کرد که‌ در اساطیر هوریانی‌ بسیار رایج‌ و شایع‌ و از ویژگیهای‌ کیش‌ آن‌ بوده‌ است‌. بعدها همان‌ جانوران‌ عجیب‌الخلقه‌ را می‌بینیم‌ که‌ در نقشهای‌ برجسته‌ی‌ شاهان‌ هخامنشی‌ مظهر دیوان‌ معرفی‌ شده‌اند.
کیش‌ کاسیان‌ و حتّی‌ دین‌ ویژه‌ی‌ بابلیان‌ تا مدتی‌ در مادیها نفوذ داشت‌. یکی‌ از کشورهای‌ غربی‌ یا مرکزی‌ ماد بیت‌ ایشتار یا خانه‌ی‌ ایشتار (الهه‌ی‌ بابلی‌ عشق‌ و حاصلخیزی‌) نامیده‌ می‌شد و چنان‌ که‌ از گفته‌ی‌ هرودوت‌ برمی‌آید، بعدها آن‌ را با «آناهیتای‌» اوستایی‌ یکی‌ دانستند. در مرکز ماد، نزدیک‌ محلی‌ که‌ بعدها اکباتان‌ نامیده‌ شد، آشوریان‌ در ضمن‌ پیشروی‌ خود نه‌ تنها به‌ « دژ بابلیان‌ » یا «کوچ‌نشین‌ کلنی‌ کاسیان‌» برخوردند، بلکه‌ شاهد پرستش‌ « مردوک‌ » خدای‌ بابل‌ نیز بودند. در ماد غربی‌، فرمانفرمایان‌ در بسیاری‌ از موارد به‌ اسامی‌ «اکدی‌» و از آن‌ جمله‌ به‌ نامهای‌ خدایان‌ نامیده‌ می‌شدند. درباره‌ی‌ کیش‌ مادیهای‌ ایرانی‌ ساکن‌ اقصی‌ نقاط‌ شرق‌ آن‌ کشور، جز اسامی‌ خاصی‌ که‌ در منابع‌ آشوری‌ محفوظ‌ مانده‌ است‌، مدرک‌ دیگری‌ در دست‌ نداریم‌؛ و از آنجا که‌ نامهای‌ ایرانی‌ بر خلاف‌ اسامی‌ غیر ایرانی‌ – بر ما معلومست‌، و هر نام‌ باستانی‌ با معتقدات‌ دینی‌ معینی‌ ارتباط‌ داشته‌ است‌، با تجزیه‌ و تحلیل‌ اسامی‌ مزبور می‌توانیم‌ اطلاعاتی‌ درباره‌ی‌ دارندگان‌ آن‌ نامها به‌ دست‌ آوریم‌. بعضی‌ از دانشمندان‌ با توجه‌ به‌ این‌ تجزیه‌ و تحلیل‌ برآنند که‌ کیش‌ مزدا یا زرتشتی‌ در میان‌ دارندگان‌ اسامی‌ مزبور رواج‌ داشته‌ است‌.

ویژگیهای‌ اجتماعی‌ مادها

در سرزمین‌ ماد خصوصیات‌ جامعه‌ی‌ پدر شاهی‌ وجود داشته‌ است‌. وجود قلعه‌هایی‌ که‌ تصویر آنها نشان‌ دهنده‌ی‌ جنگهای‌ تاراجگرانه‌ بین‌ مادهاست‌، باز می‌نماید که‌ در جامعه‌ی‌ ماد آثار اختلاف‌ طبقاتی‌ آشکار، و ویژگیهای‌ سازمان‌ جامعه‌ی‌ برده‌داری‌ در شرف‌ تکوین‌ بوده‌ است‌. به‌ عقیده‌ی‌ دیاکونوف‌، بنای‌ شهرها و دژها با حصار سنگی‌، آجری‌ و برجها، آغاز تجزیه‌ و تفکیک‌ پیشه‌ها، وجود مناصب‌ دایم‌، جریان‌ داشتن‌ جنگ‌ و جدالهای‌ مداوم‌، انتقال‌ به‌ دوران‌ زن‌ و شوهری‌، رواج‌ برده‌داری‌ و ایجاد تأسیسات‌ اداری‌ به‌ منظور اسارت‌ و انقیاد طبقات‌ محروم‌، بسیاری‌ از خصوصیات‌ جامعه‌ی‌ ماد را روشن‌ می‌سازد. جامعه‌ی‌ ماد در آغاز از عشیره‌های‌ پدر شاهی‌ یا «ویس‌» تشکیل‌ می‌شد که‌ در دهکده‌ها به‌ سر می‌بردند. معمولاً سالمندترین‌ عضو خاندان‌ به‌ ریاست‌ عشیره‌ برگزیده‌ می‌شد. در هر روستا بزرگ‌ خاندان‌، رئیس‌ ده‌ یا «دهخدا» نیز بود. در کتیبه‌های‌ آشوری‌ بارها از آنان‌ یاد شده‌ است‌. رفته‌ رفته‌ که‌ جامعه‌ی‌ طبقاتی‌ قوام‌ گرفت‌، این‌ رؤسا و خداوندان‌ ده‌ به‌ صورت‌ اشراف‌ و طبقه‌ی‌ حاکمه‌ی‌ زمان‌ در آمدند. در خاک‌ ماد دژها و حصارهایی‌ وجود داشت‌ که‌ اهالی‌ به‌ هنگام‌ بروز خطر، به‌ درون‌ آنها پناه‌ می‌بردند. معمولاً دژها را بر فراز صخره‌های‌ طبیعی‌ یا تپه‌های‌ مصنوعی‌ بنا نهاده‌ گرداگردشان‌ را دیوار یا حصارهای‌ متحدالمرکز می‌کشیدند. سربرجها دارای‌ کنگره‌هایی‌ بود که‌ از آنها برای‌ تیراندازی‌ استفاده‌ می‌کردند.قوم ماد

کشور ماد از واحدها و یا به‌ عبارت‌ دیگر از کشورهای‌ خود مختار و مستقل‌ تشکیل‌ شده‌ بود. در رأس‌ این‌ کشورهای‌ مستقل‌ شاهکهایی‌ قرار داشتند که‌ به‌ عقیده‌ی‌ دیاکونوف‌ فرمانروایانی‌ مستبد و فعال‌ مایشاء بودند. هرودوت‌ می‌نویسد: مادیها دارای‌ مجامع‌ و مجالس‌ خلق‌ بودند و بدون‌ شک‌ در شورای‌ بزرگان‌ عده‌ای‌ از بهترین‌ اشخاص‌ نیز وجود داشتند. اوستا نیز از این‌گونه‌ مجالس‌ و شوراها به‌ نام‌ «هنجمن‌» یاد می‌کند.

شیوه‌ی‌ پادشاهی‌ ماد

چنان‌ که‌ پیش‌ از این‌ باز نمودیم‌، امیرنشینهای‌ پراکنده‌ای‌ که‌ در سرزمین‌ ماد وجود داشتند، در سایه‌ی‌ تدبیر و کاردانی‌ افراد خاندان‌ دیوکس‌ (یا دیوکه‌ یا دیااکو) منقرض‌ شده‌ امرای‌ نواحی‌ گوناگون‌ خواه‌ناخواه‌ زیر یک‌ پرچم‌ گرد آمدند. به‌ عقیده‌ی‌ گیرشمن‌، وحدت‌ ایران‌ در مقام‌ مقایسه‌ با مصریان‌ و سومریان‌ آهنگی‌ کندتر داشت‌. مصریان‌ و سومریان‌ به‌ مجرد ترک‌ وضع‌ شکارگری‌، به‌ صورت‌ جوامع‌ منظم‌ روستایی‌ و گله‌پروری‌ درآمده‌ حکومتهایی‌ تشکیل‌ دادند. ولی‌ در ایران‌ وضع‌ بدین‌ منوال‌ نبود و ترکیب‌ اجتماعی‌ قوم‌ ماد و وضع‌ طبیعی‌ و اقلیمی‌ ایران‌ موجب‌ شد که‌ وحدت‌ این‌ کشور به‌ کندی‌ صورت‌ گیرد. ایران‌ به‌ وسیله‌ی‌ رودهایی‌ چون‌ نیل‌، دجله‌ و فرات‌ که‌ باطغیانهای‌ سالانه‌ی‌ خود سبب‌ حاصلخیزی‌ مناطق‌ اطراف‌ می‌شدند مشروب‌ نمی‌گردید و از بارانهای‌ سودمند منظم‌  که‌ باعث‌ باروری‌ ناحیه‌ می‌گردد، بهره‌ نداشت‌. در ایران‌ از کهن‌ترین‌ روزگاران‌ مسئله‌ی‌ آب‌ امری‌ حیاتی‌ به‌ شمار می‌رفت‌ و از آنجا که‌ بشر تنها در جایی‌ می‌تواند استقرار یابد که‌ آبیاری‌ امکان‌ داشته‌ باشد، ساکنان‌ ایران‌ پراکنده‌ شدند و تراکم‌ جمعیت‌ این‌ کشور از مصر و بین‌النهرین‌ کمتر بود. پراکندگی‌ تلها یا تپه‌های‌ مصنوعی‌ و بقایای‌ مجتمعهای‌ قدیمی‌ – که‌ مسافر امروزی‌ آنها را در فواصل‌ چندین‌ ده‌ کیلومتری‌ دور از هم‌ مشاهده‌ می‌کند – این‌ موضوع‌ را به‌ خوبی‌ مجسم‌ می‌سازد. همین‌ وضع‌ طبیعی‌ موجب‌ می‌شد که‌ در هر ناحیه‌ و حتّی‌ در هر ده‌ نوعی‌ استقلال‌ به‌ وجود آید. بدین‌ علت‌ ایران‌ در آن‌ واحد دارای‌ قبایل‌ بدوی‌ یا نیمه‌ بدوی‌ و خانه‌نشین‌ بود – که‌ هنوز هم‌ وجود دارند و لهجه‌ها و رسوم‌ و عادات‌ خویش‌ را حفظ‌ کرده‌اند.

به‌ شرحی‌ که‌ گفته‌ شد، عوامل‌ خارجی‌، سکنه‌ی‌ ماد را بر آن‌ داشت‌ که‌ در زیر پرچم‌ واحدی‌ گرد آیند. به‌ عقیده‌ی‌ دیاکونوف‌ : شاهان‌ ماد به‌ توده‌های‌ وسیع‌ مردم‌ آزاد و طبقه‌ی‌ بزرگ‌ بنده‌داران‌ (طبقه‌ی‌ تازه‌ به‌ دوران‌ رسیده‌ها) و تولیدکنندگان‌ کوچک‌ و آزاد مادی‌ مستظهر بودند. دیوکس‌ که‌ دهقان‌ زاده‌ای‌ پرکار و مورد اعتماد بود، در سایه‌ی‌ حسن‌ تدبیر نخست‌ به‌ مقام‌ داوری‌ و پس‌ از چندی‌ به‌ پادشاهی‌ برگزیده‌ شد و سرانجام‌ به‌ یاری‌ اکثریت‌ مردم‌، سلطنتهای‌ کوچک‌ را برانداخت‌. این‌ مطلب‌ که‌ شاهان‌ ماد به‌ استبداد گرایش‌ داشتند – و هرودوت‌ نیز بدان‌ اشاره‌ کرده‌ است‌ – به‌ هیچ‌ روی‌ با مراتب‌ پیش‌ گفته‌ مغایرت‌ ندارد. در هر جامعه‌ی‌ برده‌داری‌، به‌ طور حتم‌ ابتدا افراد عادی‌ آزاد و اشراف‌ عشیره‌ای‌ درگیر مبارزه‌ با یکدیگر بوده‌اند و تنها برافتادن‌ اشراف‌ و رفع‌ ستم‌ از کشاورزان‌ آزاد عاملی‌ بوده‌ که‌ می‌توانسته‌ است‌ موجب‌ بسط‌ کامل‌ شیوه‌ی‌ تولید برده‌داری‌ شود. در این‌ مبارزه‌ معمولاً عامه‌ی‌ مردم‌ آزاد از استقرار قدرت‌ فردی‌ طرفداری‌ می‌کرده‌اند.

سازمان‌ درباری‌ ماد

هرودوت‌ درباره‌ی‌ نظامها و شیوه‌های‌ تازه‌ای‌ که‌ دیوکس‌ در دوران‌ فرمانروایی‌ خود وضع‌ کرده‌ بود چنین‌ می‌نویسد: وی‌ حصاری‌ پیرامون‌ سرای‌ خود کشید و مردم‌ را بر آن‌ داشت‌ تا در اطراف‌ حصار زندگی‌ کنند. همچنین‌ دستور داد هیچکس‌ شخصاً به‌ مقر شاه‌ نزدیک‌ نشود و همه‌ی‌ کارها به‌ وسیله‌ی‌ پیک‌ صورت‌ گیرد، و این‌ بدان‌ معنی‌ بود که‌ سلطان‌ در دیدگاه‌ هیچ‌کس‌ قرار نخواهد گرفت‌. خندیدن‌ در حضور شاه‌ نوعی‌ بی‌ادبی‌ به‌ حساب‌ می‌آمد. شاه‌ با آگاهی‌ از وجود گناهکاران‌، آنها را احضار می‌کرد و هر کس‌ را به‌ فراخور جرمش‌ کیفر می‌داد. شاه‌ در سراسر کشور جاسوسان‌ و منهیانی‌ داشت‌ که‌ وسایل‌ آگاهی‌ وی‌ و موجبات‌ دادخواهی‌ و دادرسی‌ و کیفر را فراهم‌ می‌آوردند.

پس‌ از دیوکس‌، پسرش‌ فرورتیش‌ زمام‌ کارها را به‌ دست‌ گرفت‌، ولی‌ چندی‌ نگذشت‌ که‌ در جنگ‌ با آشور کشته‌ شد. سیاگزار پسر و جانشین‌ فرورتیش‌ بیش‌ از دیگران‌ به‌ فراهم‌ آوردن‌ و تجهیز قوا پرداخت‌. سواره‌ نظام‌، پیاده‌ نظام‌ و کمانداران‌ سپاه‌ او وظایف‌ معینی‌ داشتند. سواران‌ سکایی‌ در جنگهای‌ متحرک‌ استاد بودند. سیاگزار فنون‌ جنگی‌ سواران‌ مزبور را به‌ سرداران‌ خود آموخت‌ و در جنگ‌ با سکائیان‌ و دیگر دشمنان‌ پیروزیهایی‌ به‌ دست‌ آورد. مانای‌ (سرکرده‌ پارسیان‌) سلطنت‌ او را به‌ رسمیت‌ شناخت‌ و پارسیان‌ به‌ فرمان‌ او گردن‌ نهادندنجیب زادگان مادی

در حدود سال‌ ۶۵۰ پیش‌ از میلاد، پادشاهی‌ ماد دولتی‌ بزرگ‌ بود و از این‌ نظر در ردیف‌ ماتنایا (میتانیان‌)، اورارتو (اورارتویا آرارات‌، قومی‌ و نیرومند بودند، که‌ در شمال‌ غربی‌ ایران‌ حکومت‌ داشتند و مادها هیچ‌ وقت‌ نتوانستند به‌ آنها حمله‌ کنند) و عیلام‌ قرار داشت‌.
چهار نیروی‌ بزرگ‌ ماد، کاره‌، لیدیه‌، و مصر، سراسر خاور نزدیک‌ را میان‌ خود تقسیم‌ کردنده‌ ولی‌ از این‌ میان‌ تنها ماد است‌ که‌ می‌توان‌ نام‌ شاهنشاهی‌ را بر آن‌ اطلاق‌ کرد. آنچه‌ پرمعناتر می‌نماید این‌ است‌ که‌ دولت‌ ماد نخستین‌ سازمان‌ شاهنشاهی‌ بود که‌ به‌ وسیله‌ی‌ جنگجویان‌ شمالی‌ بنیاد گذاشته‌ شد که‌ به‌ یک‌ زبان‌ ایرانی‌ سخن‌ می‌گفتند و طرز فکر شمالی‌ داشتند. با توجه‌ به‌ مراتب‌ بالا، این‌ موضوع‌ که‌ در هیچ‌ جا پیرامون‌ روزگار مادها کاوشی‌ صورت‌ نگرفته‌ است‌، بر میزان‌ تأسف‌ ما می‌افزاید. در صورتی‌ که‌ پایتخت‌ آنها یعنی‌ همدان‌ مورد توجه‌ شایسته‌ قرار گیرد، می‌توانیم‌ امیدوار باشیم‌ که‌ پشته‌ی‌ خاک‌ آن‌ شهر فرهنگ‌ مادی‌ را جزء به‌ جزء برای‌ ما آشکار سازد و حتّی‌ وسایلی‌ فراهم‌ آورد که‌ مادها به‌ زبان‌ ایرانی‌ خویش‌ با ما سخن‌ گویند.

اوضاع‌ طبقات‌ مختلف‌ در تمدّن‌ زمان‌ ماد

پس‌ از پیشرفت‌ کشاورزی‌ و گله‌داری‌ و تقسیم‌ کار و پیدایش‌ حرفه‌های‌ جدید، اندک‌ اندک‌ رؤسا و سران‌ قبایل‌ در نتیجه‌ی‌ کاربردگان‌ و استثمار قشرهای‌ محروم‌ ثروتمند شدند و بدین‌ وسیله‌ مقدمات‌ اختلاف‌ طبقاتی‌ فراهم‌ آمد. خرده‌ اوستا از تقسیم‌ جامعه‌ به‌ گروههای‌ صنفی‌ و حرفه‌ای‌ دارای‌ پیشوا و نیز از سه‌ صنف‌ کاهنان‌ و خادمان‌ آتش‌، ارابه‌ سواران‌ و دامداران‌ و کشاورزان‌ سخن‌ می‌گوید. گذشته‌ از آن‌، در یک‌ مورد از پیشه‌ور وارجی‌ که‌ به‌ کار او داده‌ شده‌ است‌، یاد می‌کند.

تردیدی‌ نیست‌ که‌ در جامعه‌ی‌ آن‌ روز مادیها برده‌ نیز وجود داشته‌ است‌، ولی‌ بردگان‌ در شمار اصناف‌ نبودند. ظاهراً در این‌ دوره‌ افراد ثروتمند، کم‌ ثروت‌، برده‌داران‌ و تولیدکنندگان‌ کوچک‌ فاقد برده‌ در کنار هم‌ زندگی‌ می‌کردند. مقامات‌ درباری‌ و مغان‌ صنف‌ خاصی‌ از جامعه‌ را تشکیل‌ می‌دادند و بزرگان‌ قوم‌، ارابه‌سوار خوانده‌ می‌شدند.جامعه مادی

در پایان‌ قرن‌ ششم‌ پیش‌ از میلاد هنوز ارتش‌ ماد از مردم‌ جدا نشده‌ بود. ظاهراً سپاهیان‌ را داوطلبان‌ قبایل‌ تشکیل‌ می‌دادند. هر فرد آزادی‌ که‌ توانایی‌ حمل‌ سلاح‌ داشت‌، سپاهی‌ محسوب‌ می‌شد.
تصادفی‌ نیست‌ که‌ آشوریان‌ پیوسته‌ مادیها را با صفت‌ نیرومند وصف‌ می‌کردند. این‌ امر می‌رساند که‌ مادیها علی‌رغم‌ پراکندگی‌ ظاهری‌ و تقسیم‌ به‌ کشورهای‌ کوچک‌، با هم‌ متحد و یکدل‌ بوده‌اند.
در قلمرو اتحادیه‌ی‌ ماد، افراد جامعه‌ به‌ طور کلی‌ به‌ دامداری‌ اشتغال‌ داشتند – گرچه‌ به‌ کشاورزی‌ که‌ بر پایه‌ی‌ آبیاری‌ مصنوعی‌ استوار بود نیز آشنا و آگاه‌ بودند. در نزد آنان‌ پرورش‌ اسب‌ از اهمیتی‌ ویژه‌ برخوردار بود. (آشوریان‌ تقریباً جز اسب‌ چیزی‌ را به‌ عنوان‌ خراج‌ از مادیها نمی‌پذیرفتند.) ایشان‌ دامهای‌ بزرگ‌ شاخدار و گوسفند پرورش‌ می‌دادند و با پرورش‌ شتر دوکوهانه‌ نیز آشنا بودند. کشت‌ یونجه‌ در آسیای‌ میانه‌ معمول‌ و متداول‌ بود. در ایران‌ زراعت‌ گیاه‌ مزبور از قدیم‌ با پرورش‌ اسب‌ و اسبداری‌ رابطه‌ داشت‌ چینیان‌ کشت‌ آن‌ را از ایران‌ و آسیای‌ میانه‌ اخذ کردند.

پرورش اسب مادی

دیاکونف در مورد مادها میگوید : هنر اصلی این اقوام سوارکار جنگجو، پرورش اسب بود که مایه ی شهرت جهانی آنان شده بود.( دیاکونف، ۱۳۵۷: ۱۶۲/ گیرشمن، ۱۳۴۹: ۷۷-۷۱ )

 

4.7/5 - (26 امتیاز)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *