روز مردم شناسی
شورای فرهنگ عمومی کشور روز سیزده شهریور را به عنوان روز مردم شناسی (یا به قول ما نسل جوان این علم، روز انسان شناسی) تعیین کرد و از سال ۱۳۹۳، این روز در تقویم رسمی کشور به ثبت رسید. این خبر را دکتر ابراهیم فیاض، دانشیار گروه انسان شناسی دانشگاه تهران و عضو شورای فرهنگ عمومی، چند هفته پیش به من داد. آفرین ها باد بر کسانی که از پیش در این راه تلاش کردند و قدردانی ویژه از دکتر فیاض عزیز که قطعاً حضور و پیگیری های وی در به ثمر رسیدن این امر مبارک، مهم و موثر بوده است. اکنون فرصتی مهم برای ما انسان شناسان است که قدر این عرصه گشوده شده را بدانیم؛ بنابراین مجددا روز مردم شناسی مبارک.
روز مردم شناسی ، فرصتی است تا در مورد چالش ها و چشم اندازهای انسان شناسی بیشتر تأمل کنیم. هم اکنون گروه انسان شناسی جهاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در حال برنامه ریزی نشستی در مهر ماه با حضور پیشکسوت ها و اساتید جوان انسان شناسی است تا در آن جلسه هم روز مردم شناسی گرامی داشته شود و هم در باب وضعیت دانش انسان شناسی در ایران و مسائل آن بحث درگیرد. به بهانه روز مردم شناسی ، فرصت را غنیمت شمرده و در پی آن شدم تا بخشی از دغدغه ها و مسائل دانش انسان شناسی را با انسان شناسان عزیز ایران مطرح کنم.
دانش انسان شناسی ایران رنج های بسیار و آسیب های بسیاری کشیده است. بزرگان و پیشکسوت های بسیاری کوشیده اند تا این پیکره را با چنگ و دندان و با تمام وجود برای ما نسل جوان نگهدارند. این عزیزان، همت عظیمی به خرج داده اند و ما مدیون آنها هستیم. با همه این تلاش های ارزشمند، باید پرسید چرا دانش انسان شناسی با وجود سابقه ای زیاد در ایران و ضرورت اساسی آن برای کشور، تا کنون آنچنانکه باید به اهداف خود نرسیده است. چرا در کشوری که تنوع فرهنگی و مسائل فرهنگی در موقعیت های توسعه ای به شدت نیاز به بررسی و تحلیل دارند، دانش این موضوعات یعنی انسان شناسی جایی نیافته است. وضعیت انسان شناسی در ایران مطلوب نیست: گویی که انسان شناسی کم رنگ است؛ گویی که چندان جدی گرفته نمی شود؛ گویی که فهم و درک چندان درستی از آن وجود ندارد؛ گویی که «انسان شناس بودن» خیلی مهم نیست؛ گویی که روحی جمعی در «صنف انسان شناسان» وجود ندارد؛ گویی که ما انسان شناسان از هم دوریم و همدیگر را درک نمی کنیم؛ و گویی که باید فکری برای انسان شناسی کرد.
دانش انسان شناسی چقدر در دانشگاه ها و نهادهای مختلف سراسر جهان عزیز و گرامی است و چقدر اهمیت و جایگاه کلیدی دارد. چقدر این دانش جذاب و پرشور است و انسان شناسان غوطه ور لذت اند. چه آثار عظیم و مجلات شگفتی منتشر می شوند. چه بنیادها و انجمن های گسترده ای در جهان برای انسان شناسی وجود دارد، مثل بنیاد ونر گرن. چه نظریه های تأثیرگذاری از میدان های انسان شناسان طلوع کرده اند.
انسان شناسان جهان چقدر از این دانش لذت می برند؛ اما من فکر می کنم و حس می کنم که لذت ما کم است، چون بهره ما کم است. چون تا کنون نخواسته ایم این دانش را به طور جدی و با همدیگر بسازیم. فردگرایی بر ما غالب شده و روح رخوت بر جسم مان حلول گشته است. حساسیت مان را برای این رشته از دست داده ام؛ گویی که هیجانی به انسان شناسی نداریم. ما انسان شناسان خلائی داریم.
در اولین سالروز انسان شناسی باید به فکر آغازی نو و بالنده برای انسان شناسی باشیم و این البته به همفکری و مشارکت تمامی انسان شناسان از سراسر ایران نیاز دارد. به نظر حقیر، مهم ترین چالش و تهدید برای انسان شناسی، فقدان «اجتماع علمی» است. بر اساس تجربه آکادمیک اندکی که دارم، شاید بتوان گفت که شاغلان و کنشگران انسان شناسی در میان دیگر محققان علوم اجتماعی کشور عزیزمان، بی ارتباط ترین کنشگران هستند. ما انسان شناسان تا وقتی که نتوانیم با یکدیگر ارتباط داشته باشیم، تا وقتی که نتوانیم در این ارتباط ها، مشکلات رشته ای خود را بازشناسی کنیم، راه به جایی نخواهیم برد. «اجتماع علمی انسان شناسان» یعنی جایی یا خانه ای که همه انسان شناسان بتوانند در آن جمع شوند و صمیمانه و دغدغه مند، طرح پیشرفت و گسترش این دانش را در ایران بریزند.
این اجتماع علمی قطعاً خواهد توانست مشکلات و بدفهمی های موجود در انسان شناسی را حل کند. یکی از این مشکلات نام این رشته است که برخی آن را مردم شناسی و برخی دیگر انسان شناسی می نامند. ما باید یک بار و برای همیشه چالش نام رشته مان را حل کنیم، یعنی تابلوی رشته مان را یکی سازیم. همین یکی ساختن، خود نوعی اتحاد جمعی مضاعف تری به وجود می آورد. مشکل دیگر ما، «شخصیت انسان شناختی» است: ما انسان شناسان تا چه حدی واقعاً انسان شناس هستیم؟ مشخصه های انسان شناس بودن چیست؟ رشته انسان شناسی در کجا از رشته های دیگر علوم اجتماعی جدا می شود؟ تا وقتی که نتوانیم به این پرسش ها پاسخ دهیم، قطعاً نخواهیم توانست خودمان را به عنوان یک صنف در میان صنوف مختلف علوم اجتماعی تثبیت کرده و بدان مشروعیت بخشیم.
گرچه باید در روز مردم شناسی شادباش بگویم، اما دردهای انسان شناسی در ایران چنان بزرگ اند که همواره باید در این روز و در سالروزهای بعدی، به فکر مرهمی برای آن زخم ها باشیم. قطعاً باید به نسل سوم انسان شناسان، نسل جدید انسان شناسانی که اخیراً دوره دکتری را در خارج از کشور و ایران به اتمام رسانده اند، چشم امید داشت؛ نسلی که تعداد اعضای آن رو به فزونی است. بخش دیگری از این نسل، دوستان دیگری هستند که به زودی در خارج و داخل کشور دکتری خواهند گرفت. اما این نسل، دارای اعضای دیگر و بسیار گسترده تری نیز هست: فارغ التحصیلان کارشناسی ارشد که پس از اخذ مدرک کارشناسی ارشد، به دلیل فقدان دوره دکتری، به شهرهای خود در نقاط مختلف ایران برگشته اند؛ جوان هایی که مطلعم چقدر علاقمند و دغدغه مندند. این عزیزان سرمایه های جدی و تأثیرگذار انسان شناسی خواهند بود. این نسلِ جوان، پرکار، پرانرژی، پرانگیزه و مهیج، بایستی پیشقدم تشکیل اجتماع علمی شوند؛ اجتماعی متشکل از پیشکوست های انسان شناسی به عنوان مشاوران و حامیان معنوی، متشکل از اساتید انسان شناسی در دانشگاه های سراسر ایران، متشکل از پژوهشگران حوزه انسان شناسی در نقاط مختلف ایران، متشکل از دانشجویان انسان شناسی به ویژه فارغ التحصیلان و دانشجویان کارشناسی ارشد از دانشگاه های مختلف کشور و نهایتاً متشکل از دانشجویان و فارغ التحصیلان دوره کارشناسی انسان شناسی.
فقط در سایه چنین اجتماعی است که می توانیم خنکای نسیم روح بخش انسان شناسی را تجربه کنیم
نویسنده: اصغر ایزدی جیران
مطالب پیشنهادی: