زروان در اساطیر ایران

اگرچه برخی از محققان بر این نظرند که کیش زروان یا «زروانی»، سنتی است که به دوران پیش از زردشت تعلق دارد، اما این نظریه نیز رواج دارد که آیین «زروانی» در دوره هخامنشی بر اثر نفوذ عقاید بابلی پدید آمده است. احتمال دارد که این آیین در دوره اشکانی از مقبولیت عموم برخوردار بوده، اما چنین می‌نماید که در دوران ساسانی اهمیت بیش‌تری یافته است.

با این‌حال، حتی در این دوره نیز آیین زروانی، بیش‌تر نهضتی متفکرانه در بطن دین زردشتی بوده است تا فرقه‌ای متمایز. بازسازی اساطیر زروانی بسیار دشوار است، زیرا هیچ متن زروانی خالصی باقی نمانده، بلکه تنها گزارش‌های ناظران خارجی و استدلال‌های پراکنده زردشتیان را در دست داریم. بدیهی است که از چنین اسنادی باید با احتیاط استفاده کرد.

نام این فرقه مشتق از «زروان» (زمان) است که به نظر زروانیان وجود غایی است. به عقیده آنان زروان منشا غایی هم خیر و هم شر، و پدر دو برادر یعنی اهورامزدا و اهریمن است. به اعتقاد زروانیان «وجود مطلق» (زروان) دو قطب متضاد خیر و شر را در خود دارد. زروانیان در پی وحدانیتی در پس ثنویت دین زردشتی مقبول عموم بودند. مفاهیمی که از این اعتقاد استنباط می‌کردند بسیار زیاد بود، اما پیش از بحث درباره آن‌ها توضیح مختصری درباره اسطوره زروان ضروری می‌نماید.

«موسی خورنی» مورخ ارمنی‌، در کتاب خود «تاریخ ارمنستان» به تثلیث «کرونوس» (زمان) و «آره‌گاگ» (خورشید) و «هپستوس» (آتش) در ارمنستان اشاره می‌کند که در این‌جا کرونوس به جای همان زروان است. در هندوستان نیز معادل زروان، الهه‌ای به نام «آدیتی» یعنی آسمان بی‌کران و بلع‌کننده مادر خدایان است که آن در این معنی اخیر اسطوره فرو بلعیدن کرونوس فرزندان خود را تداعی می‌کند. پیداست وجود این ایزد و الهه‌ی معادل زروان در دو سوی امپراطوری بزرگ مادی و هخامنشی لازمه‌اش وجود آگاهی ایرانیان از این ایزد در عهد باستان بوده است.

«هاشم رضی» در کتاب «فرهنگ نام‌های اوستا» آورده است: «قدیمی‌ترین مورخی که درباره آیین زروانی سخن گفته است؛ «تئودور دومپو»( ۳۶۰ تا ۴۱۸ میلادی) است که در کتابش که به دست ما نرسیده و مطابق معمول قسمت‌هایی از آن به وسیله مورخی دیگر، در این‌جا به نام «فتیوس» در نقل قول باقی مانده است، بدین مضمون است: «تئودور در کتاب اول، از آیین ناپسند ایرانیان که «زارادس» (زرتشت) آورده بود سخن گفته، یعنی اعتقاد به «زروان» یا «زورام».

زارادس وی را خدای جهان می‌دانسته که با قضا و قدر، یا جبر و سرنوشت محض یکی بوده است. زروان مراسمی در قربانی انجام داد تا «هرمس‌داس» (اهورمزدا) از وی متولد شود. اما در حالی که هرمس‌داس از وی متولد شد، «شیطان» (اهریمن) نیز توام با وی بود. هاشم رضی هم‌چنین در کتاب «آیین مغان» مطالبی را در باب زروان از مورخ یونانی «پلوتارک» ( ۴۶ تا ١٢٠میلادی) و هم‌چنین از «نیک کلبی» نویسنده ارمنی قرن پنجم میلادی نقل کرده است. پلوتارک می‌نویسد: «گروهی از مردم به دو خدا معتقد بوده و باور دارند که یکی از این دو، آفریننده نیکی‌ها و آن یک خالق چیزهای بد و زیان‌آور است.

اما گروهی دیگر از مردم، آفریننده نیکی‌ها را خدا و آن دیگری را دیو و شیطان خوانند. از جمله این مردم «زرتشت مغ» است که پنج‌هزار سال پیش از جنگ «ترویا» می‌زیست. وی یکی از این دو نیرو را «هرمزس» و آن دیگری را «آرمنایوس»(اهریمن) می‌خواند.زروان

بر طبق روایت‌های موجود، پیش از این‌که زمین یا آسمان وجود داشته باشد، «زروان» که وجود بزرگ و غایی است، به تنهایی وجود داشت. او که در آرزوی پسری بود، هزار سال قربانی کرد. تقدیم قربانی به این مفهوم نیست که او برای وجود دیگری نیایش می‌کرد، زیرا به اعتقاد ایرانیان باستان تقدیم قربانی خود دارای اعتبار و نیرو بوده است. باری، پس از هزار سال زروان در برآورده شدن آرزوی خود شک کرد.

وی تردید کرد که قدرت قربانی موجب پیدایش پسری (اهورامزدا) شود که آسمان‌ها و زمین را بیافریند. در لحظه‌ی تردید او نطفه‌ی جفتی توامان در او بسته شد زیرا زروان به عنوان وجودی بی‌طرف، وجودی دو‌جنسه است. یکی از این دو جفت توامان اهورامزدا بود که نتیجه برآورده شدن آرزوی او بود و دیگری اهریمن که تجسم شک او بود. زروان قول داد که موهبت سلطنت را به هر پسری که زودتر از رحم او بیرون آید ببخشد.

اهورامزدا که در آن هنگام نیز مشخصه بزرگ علم مطلق در او متجلی بود، به این موضوع پی برد و برادر خود را از آن آگاه ساخت، از این رو اهریمن رحم را درید و خود را به زروان معرفی کرد و گفت: «من اورمزد پسر تو هستم، زروان گفت: پسر من روشن و خوش‌بوست، ولی تو تاریک و بدبویی؛ و زار زار گریست.»

هنگامی که اهورامزدا پیدا شد، زروان دریافت که او حاصل برآورده شدن آرزویش است و شاخه‌های «برسم» را که نماد روحانیت است، به او بخشید و چون نمی‌خواست عهد خود را در مورد اعطای موهبت سلطنت به نخستین فرزند بشکند، فرمان‌روایی جهان را به مدت نه‌هزار سال به اهریمن واگذار کرد و به اهورامزدا فرمان‌روایی عالم اعلا را اعطا کرد و او آسمان‌ها و زمین را آفرید.

در این میان، درست مطابق عقاید زردشتی مقبول عموم، اهریمن نیز دیوان، فقر و هر آن‌چه بد و شریر است را آفرید. در آیین زروانی هم اهورامزدا نماینده همه خوبی‌ها و اهریمن نماینده همه بدی‌هاست.

زروانیان در پس وقایع و چهره‌های متعدد زندگی، یک منشا غایی را می‌دیدند که همه چیز را در یک وجود شامل می‌شد، دو قطبی بودن نور و ظلمت، خیر و شر. وجود شر در جهان نه بر اثر اشتباه است و نه در نهایت به دلیل آفرینش بد اهریمن، بلکه به علت وجود پتانسیل موجود در طبیعت آن وجود «مطلق» است.

هدف از جنگ میان خیر و شر آن است که وحدت آن وجود مطلق که به سبب تردید ایزدی به هم خورده بود، به آن بازگردانده شود. مفاهیمی که از اسطوره زروان استنباط می‌شود، در اساس خصوصیت فلسفی داشته است. از این رو، این استدلال موجه مطرح شده که کیش زروانی از اساس دین متفکران بوده است. چنین می‌نماید که صورت‌های گوناگونی از کیش زروانی وجود داشته است، اما این که آیا این تفاوت‌ها موجب پیدایش فرقه‌هایی از این کیش شده باشد، تا حدودی نامحتمل است.

منبع: شناخت اساطیر ایران، جان هیلز، ترجمه ژاله آموزگار و احمد تفضلی، نشر چشمه، ۱۳۷۳

 

این مقاله تا چه میزان برای شما مفید بود؟

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *