آریاییها
درباره زندگی نخستین ایرانیان و آریاییها ، تا کنون پژوهش های زیادی انجام گرفته است و نظریه ها و گفته های زیادی در این باره مطرح شده است. همانطور که آگاه هستید؛ از ایرانیان و آریاییها بسیار سخن به میان می آید. بسیار مشهور است که آریاییها از اقوام مهاجر به فلات ایران بودند و درباره ی خواستگاه اصلی آنها هزاران نظر و عقیده وجود دارد. از آنجایی که زندگانی نخستین آریاییها به دوره پیش از تاریخ بر می گردد و به طور کلی درباره این دوره اطلاعات کامل و دقیقی در دسترس نیست، پژوهشگرانِ حوزه تاریخ، هنوز به اتفاق نظر درباره چگونگی مهاجرت آنها نرسیده اند و باید پذیرفت که این موضوع با توجه به داده های تاریخی هنوز هم مبهم و رمز آلود است.
قبل از ورود آریاییها به فلات ایران وتشکیل اولین حکومت از اقوام آریاییها در شمال غربی ایران کنونی اقوام دیگری نیز در ایران می زیستند، که آثاری از آنان بر جای مانده است. نام بعضی از این اقوام که در آثار مکتوب وکتیبه ها مربوط به ایران هم از آنها نام برده شده عبارتند ازعیلامی ها در جنوب غربی ایران (خوزستان کنونی) و فارس کنونی, تپوری ها در حاشیه جنوبی دریای خزر که نام تپورستان یا طبرستان از آنها گرفته شده است.
کاسیها که ظاهرا نام کاسپین یا دریای خزر از آنان گرفته شده واورارتورها که در شمال غربی ایران و مشرق اسیای صغیر(ترکیه کنونی) و ارمنستان زندگی می کردند و نام کوه ارارات هم ظاهرا از این قوم گرفته شده است.مهم ترین این اقوام که در حدود دو هزار سال پیش از تشکیل نخستین حکومت آریاییها در ایران در فلات ایران مستقر شده و حکومتی تشکیل دادند عیلامی ها بودند. در ادامه کافه صور به صورت مختصر برای آشنایی با این قوم به معرفی و چگونگی شکلگیری آن میپردازد.
واژه آریا
واژهی «آریا» به زبان اوستایی «ایریه / Airya»، به پارسیباستان «آریه / Ariya» و به زبان سنسکریت «آریه / Arya» میباشد. این نام ــ واژه به معنای «نجیب و شریف و آزاده و دوست» است.
قوم «آریایی» یا به تعبیری دیگر «هندوایرانی» شاخهی شرقی قوم بزرگیست به نام «هندواروپایی» که در هزارهی سوم پ.م. از سرزمینهای واقع در دشتهای جنوب روسیه، نواحی شرقی و فرودست رود Dniepr ، شمال قفقاز و غرب اورال برخاستند و به تدریج بخشهای گستردهای از اروپا و آسیا را به دست آوردند.
هندوایرانیان یا آریاییها که در منطقهی تمدنی «آندرونو» Andronovo (گسترهای شامل سرزمینهای واقع در سیبری غربی تا رودخانهی اورال) میزیستند، در هزارهی دوم پ.م. گروههایی را به قصد مهاجرت و کشف مناطق جدید و مطلوب، به سوی جلگهی سند و غرب آسیا (آناتولی، زاگرس و میانْرودان) روانه و رهسپار کردند. این گروهها در پیوند با اقوام بومی آسیایی مانند کاسیها و هیتیها، توانستند دولتهای نیرومند و تمدنهای درخشانی را در آن مناطق پدید آورند.
گروه دیگری از اقوام هندوایرانی (آریایی) که نیاکان ایرانیان بعدی را تشکیل میدادند، در هزارهی نخست پ.م. از همان خاستگاه، به سوی نجد ایران رهسپار شدند و سرانجام در دامنههای زاگرس متوقف گردیدند و هر کدام پس از مدتها همزیستی و همکاری و درآمیختن با اقوام بومی منطقه، حکومت و تمدن درخشانی را پدید آوردند. «ماد»ها و «پارس»ها دو گروه اصلی از این اقوام مهاجر آریایی بودند که در غرب و جنوبغرب نجد ایران حکومت و تمدن خویش را بنیان نهادند.
آریاییان و در کل، هندواروپاییان دارای آن گونه خصوصیات و ویژگیهای اندیشگانی، اجتماعی، زیستی و انسانشناختی مشترک و واحدی هستند که در مجموع، آنان را از اقوام متعلق به نژادهای دیگر کاملاً مُنفک و متمایز میسازد و لذا اطلاق عنوان «قوم» را به این گروه، کاملاً بدیهی و معقول مینماید. این ویژگیها عبارتاند از:
۱. پدرسالاری: عنصر نرینه هم در ایزدستان (Pantheon) و هم در جامعهی این قوم چیرگی دارد.
۲. دامداری: گلهداری و دامپروری کار و پیشهی اصلی و عمدهی این قوم و خصوصاً پرورش اسب، ویژهی آنان بوده است.
۳. زبان: تمام اقوام هندواروپایی (از جمله، هندوایرانیان) دارای زبانی با ریشه و ساختار مشترک هستند که به گروه زبانهای «پیوندی» تعلق دارد؛ زبانهای گوناگون هندواروپایی دارای انبوه واژگان مشترک و همانند هستند که نشانهی اصل و منشأ واحد همهی این زبانها میباشد.
۴. جنگجویی و سوارکاری: این اقوام عمدتاً جنگجویانی اسبسوار بودند که که نیروی سوار و ارابههایشان ضامن پیروزی و فتوح آنان بود و از این لحاظ در دورههایی، به عنوان نیروی نظامی و رزمی به خدمت اقوام بومی منطقه درآمدند.
۵. دین: کیهانشناسی (Cosmology)، یزدانشناسی (Theology) و اندیشههای دینی ــ اسطورهای اقوام هندواروپایی همسان و مشترک است. در میان همهی اقوام هندواروپایی اعتقادی واحد و کهن به خدای آسمان (با نام اصلی: Deiwos) وجود دارد و نیز خدایانی با کارکرد شهریاری ـ دینیاری، جنگجویی، و کشاورزی ـ باروری در یزدانشناسی اغلب این اقوام موجود است. اسامی و کارکرد خدایان هندی ودایی و ایرانی باستان عموماً همسان و مشترک است.
۶. ریختار (morphous): هندواروپاییان و آریاییان متعلق به نژاد سفید هستند و این امر آنان را از سیاهپوستان و آلتاییکهای زردپوست جدا میکند. مشخصهی دیگر هندواروپاییان داشتن جمجمههای مسطح است که آنان را از اقوامِ دیگرِ دارای جمجمهی بیضی متفاوت میسازد.
خاستگاه آریاییها
در متون کهن و نو زرتشتی، نام میهن باستانی زرتشت و خاستگاه و سرزمین مقدس و اجدادی آریاییان (ایرانیان) «ایرانویج» دانسته شده است. این واژه به زبان اوستایی «ایریانَه وَاِجَهْ / Airyāna-vaējah» و به پارسیمیانه (پهلوی) «اِرانوِج / Ērānvēj» است و به معنای «[خاستگاه] تبار آریایی» میباشد. از این واژه در اوستا بسیار یاد شده است: یسنهی ۹/۱۴ ؛ هرمزدیشت/۲۱ ؛ آبانیشت/۱۰۴و ۱۷ ؛ درواسپیشت/۲۵ ؛ رامیشت/۲ ؛ ارتیشت/۴۵ ؛ ویدیوداد ۱/۲ ـ ۱و ۲/۲۱ ؛ و …
شناسایی آثار باستانشناختی متعلق به حدود سدهی ۱۵ پ.م. در منطقهی تمدنی آندرونُوُ (از سیبری غربی تا رود اورال) و مطابقت آن با توصیفات گاهان و اوستای کهن از جامعهی عصر زرتشت، قرار داشتن زادگاه زرتشت و خاستگاه آریاییان (ایرانویج) را در حوزهی یاد شده و مشخصاً در «قزاقستان» کنونی، آشکار و ثابت میکند .
قبایل آریایی (نیاکان ایرانیان بعدی) پس از مهاجرت از این منطقه به سوی نواحی جنوبیتر در آسیای میانه و سپس به داخل نجد ایران (سده دهم پ.م.)، سرزمین اجدادی و خاستگاهی خود را که در گذشته ترک کرده بودند، به نام «ایرانویج» میشناختند و میخواندند. گفتنیست که «زرتشت» ـ پیامبر باستانی ایرانیان ـ چند سده پیش از آغاز مهاجرت آریاییها (نیاکان ایرانیان)، در «ایرانویج» میزیسته است: سدهی سیزدهم پ.م.
در اوستا (یشت۱۳/۴ ــ ۱۴۳) قبایل هندوایرانیتبار ساکن ایرانویج و پیرامون آن، «ایریَه» Airya (قوم خود زرتشت)، «تورَ» Tura، «سیریمَ» Sairima، «ساینی» Sāini، و «داهی» Dāhi، دانسته شده و به روح مؤمنان این قبایل درود فرستاده شده است.
مسیر مهاجرت آریاییها
در بارهی مسیر مهاجرت اقوام آریایی (ماد و پارس) به داخل نجد ایران، از دیرباز دو دیدگاه وجود داشته است؛ در دیدگاهی، مدخل این مهاجرت قفقاز پنداشته شده و در دیدگاه دیگر، ماوراءالنهر و خراسان. اما امروزه قطعیت و درستی دیدگاه دوم آشکار و ثابت گردیده است؛ چرا که اولاً، به دست آمدن انبوهی آثار باستانشناختی از نواحی مرکزی ایران (مانند سیلکِ کاشان) که مربوط و متعلق به مردمانی مهاجر و نورسیده با ویژگیهای آریاییست، نشان میدهد که این ناحیه در مسیر مهاجرت اقوام آریایی (ایرانی) قرار داشته است و ثانیاً، نزدیکی و پیوستگی زبان پارسیباستان با زبانهای آریایی آسیای میانه (مانند خوارزمی و سغدی) بسیار بیشتر است تا با زبانهای آریایی ناحیهی قفقاز مانند «سَرمَتی» با دیگر اقوام آریایی ساکن ماوراءالنهر و آسیای میانه است تا آریاییتباران مقیم قفقاز.
بر پایهی آن چه گفته شد، آشکار است که مدخل مهاجرت اقوام ایرانی (ماد و پارس) ماوراءالنهر و خراسان بوده است.
اثبات موجودیت آریاییها
در چند سال اخیر، گروهی از نویسندگان تجزیهطلب، به منظور «اثبات موجودیت خود از طریق نفی هویت دیگران»، به ردّ و انکار قومیت «آریایی» روی آوردهاند. اما تکاپوی باطل و بیارزش این عده کاملاً بینتیجه است چرا که انبوهی از اسناد و مدارک پیوستهی تاریخی به موجودیت تمام عیار قومی به نام «آریایی» تأکید و تصریح میکند:
۱. در تمام متون زرتشتی کهن و نو، قومیت ایرانیان «آریایی» دانسته شده است؛ مانند: اوستا (خرداد یشت/۵ ؛ آبان یشت/۴۲ ، ۴۹ ، ۵۸ ، ۶۹ ، ۱۱۷ ؛ تیر یشت/۶ ، ۳۶ ، ۵۶ ، ۵۸ ، ۶۱ ؛ درواسپ یشت/۲۱ ؛ مهر یشت/۴ ،۱۳ ؛ فروردین یشت/۱۰ ،۴۳ ، ۴۴ ، ۸۷ ، ۱۴۳ ، ۱۴۴ ؛ بهرامیشت/۵۰ ، ۵۳ ،۶۰ ؛ رامیشت/۳۲ ؛ ارتیشت/۴۱ ، ۴۳ ؛ اشتادیشت/۱ ،۲ ، ۷ ، ۹ ؛ زامیادیشت/۵۷ ، ۵۹ ،۶۰ ،۶۲ ، ۶۴ ، ۶۹ ؛ و…) و نیز بندهش، ص ۷۲ ، ۸۳ ، ۱۰۹ و…
آیا میتوان باور و تأکید هزاران سالهی ایرانیان را به قومیت خود، آن چنان که در متون مذهبی کهن و نو ایشان بازتاب یافته و به آشکارا «آریایی» خوانده شده، نادیده گرفت؟
۲. داریوش و خشایار ـ پادشاهان هخامنشی ـ در پارهای از متون بازماندهی خود، خویشتن را «یک آریایی از تبار آریایی» (Ariya:Ariyačiça) معرفی میکنند (DNa, DSe, XPh). داریوش بزرگ در متنهایی دیگر، زباناش را «آریایی» (DB.IV) و «اهوره مزدا» را نیز «خدای آریاییها» اعلام میدارد . آیا این بیان صریح و استوار پادشاهان هخامنشی را دربارهی اصالت قوم «آریایی» میتوان مردود دانست و از آن چشمپوشی کرد؟
۳. شماری از مورخان باستان مانند هردوت، استرابون و موسا خورنی مادها و پارسها را «آریایی» خواندهاند. آیا اطلاق روشن این عنوان را از جانب مورخان مذکور میتوان نادیده انگاشت؟
۴. اساساً نام کشور «ایران» خود به تنهایی گویا و مُبین تبار «آریایی» مردمان این سرزمین است و نشانهی آشکار اصالت و حقیقت قوم «آریایی». میدانیم که واژهی «ایران» مرکب است از: «ایر» (= آریا) + «ان» (= پسوند مکان) و به معنای «جایگاهِ آریاییان» .
آیا بعد از هزاران سال که ایرانیان سرزمین و تبار خویش را «آریایی» خوانده و دانستهاند، میتوان منکر وجود این «قومیت» شد؟
در نهاین متوجه میشویم: آریاییها مردمانی بودهاند با زبان، عقاید، فرهنگ و ریختار مشترک و همسان که هم خود و هم دیگران این قوم را به روشنی «آریایی» خوانده و نامیدهاند.
امروزه شهر ارجان با عنوان ارغون شناخته میشود و به گواه برخی از اسناد ثبت شده در تاریخ، پیشینه آن به دوهزار سال قبل از میلاد مسیح برمیگردد. این شهر از شهرهای قبل از مهاجرت آریاییها بوده و بنا به نوشته مسعودی، آتشکده آن در حدود ۸۰۰ هزار سال قبل از میلاد مسیح با عنوان ارجان فردزان شناخته میشده است.
کتابنامه:
ـ اسماعیلپور، ابوالقاسم: «اسطوره، بیان نمادین»، انتشارات سروش، ۱۳۷۷
ـ الیاده، میرچا: «رساله در تاریخ ادیان»، ترجمهی جلال ستاری، انتشارات سروش، ۱۳۷۶
ـ بویس، مری (۱۳۷۵): «تاریخ کیش زرتشت»، جلد دوم، ترجمهی همایون صنعتیزاده، انتشارات توس
ـ بویس، مری (۱۳۷۶): «تاریخ کیش زرتشت»، جلد یکم، ترجمهی همایون صنعتیزاده، انتشارت توس
ـ بویس، مری (۱۳۷۷): «چکیدهی تاریخ کیش زرتشت»، ترجمهی همایون صنعتیزاده، انتشارات صفیعلیشاه
ـ بویس، مری (۱۳۸۱): «زردشتیان؛ باورها و آداب دینی آنها»، ترجمهی عسکر بهرامی، انتشارات ققنوس
ـ بریان، پییر: «تاریخ امپراتوری هخامنشیان»، ترجمهی مهدی سمسار، انتشارات زریاب، ۱۳۷۸
ـ «بندهش»: نوشتهی فرنبغ دادگی، ترجمهی مهرداد بهار، انتشارت توس، ۱۳۶۹
ـ بهار، مهرداد (۱۳۵۲): «اساطیر ایران»، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران
ـ بهار، مهرداد (۱۳۷۶): «پژوهشی در اساطیر ایران»، انتشارات آگه
ـ بهار، مهرداد (۱۳۷۷): «از اسطوره تا تاریخ»، نشر چشمه
ـ پیرنیا، حسن: «تاریخ ایران باستان»، انتشارات افراسیاب، ۱۳۷۸
ـ دوشنگیمن، ژاک (۱۳۵۰): «زرتشت و جهان غرب»، ترجمهی مسعود رجبنیا، انتشارات انجمن فرهنگ ایران باستان
ـ دوشنگیمن، ژاک (۱۳۷۵): «دین ایران باستان»، ترجمهی رؤیا منجم، انتشارات فکر روز
ـ زرینکوب، عبدالحسین: «تاریخ مردم ایران»، (ایران قبل از اسلام)، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۳
ـ ستاری، جلال: «جهان اسطورهشناسی»، جلد چهارم، نشر مرکز، ۱۳۷۹
ـ فرای، ریچارد: «میراث باستانی ایران»، ترجمهی مسعود رجبنیا، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۸
ـ فروشی، بهرام: «ایرانویج»، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۴
ـ فرهنگ فارسی: دکتر محمد معین، انتشارت امیرکبیر، ۱۳۸۰
ـ کریستنسن، آرتور (۱۳۷۶): «مزداپرستی در ایران قدیم»، ترجمهی ذبیحالله صفا، انتشارات هیرمند
ـ کمرون، جرج: «ایران در سپیدهدم تاریخ»، ترجمهی حسن انوشه، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۵
ـ گیرشمن، رومن: «تاریخ ایران از آغاز تا اسلام»، ترجمهی محمود بهفروزی، انتشارات جامی، ۱۳۷۹
ـ «لغتنامهی دهخدا»، مقدمه: زیرنظر دکتر محمد معین، ۱۳۳۷
ـ «میراث ایران»: زیرنظر ا.ج. آربری، ترجمهی احمد بیرشک و دیگران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۶
ـ ویسهوفر، یوزف: «ایران باستان»، ترجمهی مرتضا ثاقبفر، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۷
ـ هوار، کلمان: «ایران و تمدن ایرانی»، ترجمهی حسن انوشه، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۹
ـ هینتز، والتر: «دنیای گمشدهی ایلام»، ترجمهی فیروز فیروزنیا، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۶
داریوش کیایی
در ادامه مروری بر تاریخ و تمدن ماد
بنده یک ایرانیم نه ترک و نه عرب هستم . لطفا این گونه داستان سرایی را کنار بگذارید و به واقعیت علمی اعتماد کنید.
امروزه ریخت شناسی و ارجاع به منابع تاریخی مبهم برای اثبات کافی نیست. داده های ژنتیکی موجود که از کروموزوم Y به دست آمده نشان می دهد که تنها ۱۰ درصد از ایرانیان دارای ژن هند و اروپایی هستند. به عبارت دیگر اقوام آریایی دارای هاپلوگروپ r1a و r1b هستند ک در ایران خیلی کم است و اکثر ایرانیان از هاپلوگروپ j2 هستند .
می توانید این عبارات r1a و r1b را در گوگل جستجو کنید و میزان آن را بررسی کنید.
در خاتمه باید عرض کنم که انسانیت مهم است نه نژاد لطفا به این بحث درباره موضوعات تفرقه انگیز پایان بدهید
من هم مثل شما که به واقعیتهای علمی اهمیت می دهید، هدفم از گذاشتن این مطلب بیان تاریخ ایران در حوزه ایرانشناسی بوده است. به هر دلیلی نمیشه به تاریخ نپرداخت و زحمات دیگران را که عمر خودشون رو در این حوزه صرف کردند نادیده گرفت و تنها این همه شواهد رو نادیده گرفت و فراموش کرد و مسلما این سایت با هدف نژادپرستی کار خودش رو آغاز نکرده ممنون بابت نظرتون، منتظر نظرات و پیشنهادات بعدی شما هستم.
من در منطقه ک زندگی میکنم سفال. بعضی وسایل دیگه پیدا شده ک قدمتشون بیشتر از ۴۵۰۰سال پیش برمیگردند شاید هم بیشتر
فقط متاسفانه نمیدانم از کجا کتابی یا راهنمایی در باره منطقه ام را پیدا کنم. اصل نژاد من ب ماد ها و اوستا ب زبان مادریم نوشته شده است
و این دوستمون ک تاریخ قومش واسش مهم نیست بدونید ک قومی نداشته از نژاد قوم های دیگه ب وجود امده . وگرنه هر آدمی باید بداند از کدام قوم اصالتش از کیست از کجا امده
فقط R1a ایرانی آریایی است با توجه به اوستا و…
http://iraniangen.blogfa.com/post/13
ممنون از مقاله خوبتون