احسان یارشاطر بنیانگذار دانشنامه ایرانیکا
احسان یارشاطر در ۱۴ فروردین ۱۲۹۹ برابر با ۳ آوریل ۱۹۲۰ یک خانوادهای کاشانی در همدان متولد شد. پدرش هاشم، بازرگانی بود که به امور دنیوی توجه نداشت و حواسش مشغول مذهب بود. مادرش روحانیه میثاقیه در زمان خود مترقی بود، انگلیسی میآموخت و با صدایی گیرا مناجات میخواند. در همدان او ابتدا به مدرسه آلیانس یهودیان فرانسوی رفت. در سال ۱۳۰۵ یا ۱۳۰۶ به دلیل شغل پدرش به کرمانشاه و دو سال و نیم به تهران رفتند. پدرش وضع مالی چندان خوبی نداشت و اجارهنشین بودند. پدر او که از طرفداران زبان اسپرانتو بود کمی اسپرانتو به احسان آموخت.(معروفترین زبان علمی یا فراساخته جهان است که از میان زبانهای ابداعی موجود، بیشترین سخنگویان را در دنیا داراست). در کلاس هفتم بود که مادرش به دلیل مرض کلیه و یک سال بعد پدرش به دلیل سینهپهلو درگذشتند. او یک خواهر و دو برادر داشت. خواهر او نورانیه در ۱۳۶۰ در تهران کشته شد.
وی با داییش در تهران بزرگ شد. بعد از تمام شدن دبیرستان به دانشسرای عالی رفته و ادبیات فارسی خواند. نزد اساتیدی چون ابراهیم پورداوود، محمدتقی بهار، احمد بهمنیار، بدیع الزمان فروزانفر، عباس اقبال آشتیانی و دیگر اساتید و محققان به تلمذ پرداخت. او در سال ۱۹۴۱ نخستین مدرک کارشناسی خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران و در سال ۱۹۴۴ دومین مدرک کارشناسی خود را در رشته حقوق از دانشگاه تهران دریافت کرد. وی در دوره دکترا رسالهای بحثبرانگیز داشت با این موضوع که معشوق در ادبیات ایران نمیتواند زن باشد. از دهه ۱۳۲۰ خورشیدی در عرصه مطالعات ایرانی و ایرانشناسی فعالیت داشته است. بخش عمدهای از تحقیقات او در زمینههای ایران پیش از اسلام، زبانها و گویشهای ایرانی بوده است.
ابراهیم پورداوود، از استادان وی و از مشوقین وی برای مطالعه ادبیات و زبان باستانی ایران بود. وی با بورسی از شورای فرهنگی بریتانیا در ایران به لندن رفت تا در زمینه تعلیم و تربیت ادامه تحصیل بدهد، ولی بعد از رسیدن به لندن نزد والتر هنینگ استاد زبانهای باستانی ایران رفت. در سال ۱۳۳۲ فوقلیسانس خود را تمام کرد. موضوع رساله دکترایش این بود که زبان مردم آذربایجان نه ترکی، بلکه زبانی بنام زبان تاتی ایران بوده است. از استادانش در دوره دکترا دو ایرانشناس سرشناس به نام والتر هنینگ و مری بویس بودند. بازگشت به ایران به تدریس زبانهای باستانی ایران پرداخت. در همین ایام دانشگاه کلمبیای نیویورک از او دعوت به تدریس کرد. بعد از بازگشت از کلمبیا به تهران، جای استاد محبوبش ابراهیم پورداوود به تدریس پرداخت. وی در کارنامه خود تأسیس بنگاه ترجمه و نشر کتاب برای ترجمه آثار معتبر ادبی جهانی و انتشار فصلنامه راهنمای کتاب را دارد.
در سال ۱۳۳۳ به منظور ترجمه مناسب و شایسته آثار ادبی جهان، بنگاه ترجمه و نشر کتاب را بنیان نهاد و در این راه از کمکهای اسدالله علم نیز استفاده کرد. درباره تاسیس بنگاه ترجمه و نشر کتاب یارشاطر خود چنین میگوید:
«انگیزه تاسیس بنگاه ترجمه و نشر کتاب چنین شکل گرفت که من بهطور کاملا تصادفی در جایی خواندم که در ترکیه عده بسیار زیادی از آثار مهم ادبی مغرب زمین را به زبان ترکی ترجمه و منتشر کردهاند و حال آن که از ادبیات بهاصطلاح کلاسیک دنیا تنها چند عنوان به فارسی برگردانده شده بود. من دیدم که ما خیلی از دنیا عقبیم و تصمیم گرفتم در اینباره کاری بکنم.»
حوزه فعالیت این بنگاه به تدریج گسترش یافت و علاوه بر ادبیات خارجی، مجموعههای متون فارسی، ایرانشناسی، آثار فلسفی، ادبیات برای جوانان، خواندنیهای کودکان و آیینه ایران و چند مجموعه دیگر را در آن بنگاه چاپ و منتشر شد.
در سال ۱۳۴۷ به پیشنهاد یارشاطر و با بودجه دو میلیون دلاری سازمان برنامه و بودجه ایران کار تدوین دانشنامه ایرانیکا آغاز شد. دانشنامه ایرانیکا را میتوان بزرگترین و جامعترین پروژه ایرانشناسی دانست. ایرانیکا دانشنامهای است درباره تاریخ، فرهنگ، هنر و جامعه ایران و به همت و مدیریت پروفسور احسان یارشاطر تاسیس شد و اکنون به وسیله بخش پژوهشهای ایرانی دانشگاه کلمبیا در نیویورک چاپ میشود. از ابتدای دهه ۱۹۷۰ نزدیک به ۴۰ ویراستار و ۳۰۰ نویسنده از سراسر آمریکا، اروپا و آسیا با آن همکاری داشتهاند. دکتر یارشاطر ویراستاری سه مجلد از تاریخ ایران کمبریج را هم به عهده داشته و نویسنده شانزده جلد کتاب تاریخ ادبیات ایران است.
ایرانیکا، بنگاه ترجمه و نشر کتاب یا مرکز مطالعات ایرانشناسی دانشگاه کلمبیا، تنها گوشهای از تلاشهای فرهنگی احسان یارشاطر است، اگرچه شاید مهمترین آنها، اما به این فهرست میتوان موارد بسیاری را اضافه کرد، مثل دانشنامه ایران و اسلام (با وقوع انقلاب سال ۱۳۵۷ کار این دانشنامه در جلد دهم متوقف ماند)، مجموعه میراث ایران (چهل و پنج جلد ترجمه متون کلاسیک فارسی به زبانهای غربی) و فراهم آوردن امکان ترجمه انگلیسی تاریخ طبری (کتاب با حواشی و توضیحات چهل مجلد شده است).
دکتر یارشاطر در سال ۱٣۴٠ با لطیفه علویه که چند سال پیش از آن با او آشنا شده بود و علائق مشترکی داشتند، ازدواج کرد. اگرچه دکتر یارشاطر صاحب فرزندی نیست؛ اما تمامی کتابها، مقالهها،مجله و نشریههای او در حکم فرزندانی است که به عرصهی علمی و ادبی ایران تقدیم کرده است.
در نیویورک مرکز ایرانشناسی را بنیاد نهاد. وی کتابخانه سعید نفیسی را خرید و همراه با کتابخانه خودش به این مرکز بخشید. وی در آمریکا تلاش کرد تا آثار کلاسیک ادبیات ایران به زبانهای غربی و ژاپنی ترجمه شود.
فعالیتها و خدمات
فعالیتها، خدمات، مطالعات و پژوهشهای دیگر دکتر یارشاطر عبارتند از: تأسیس انجمن کتاب به کمک جمعی از محققان (از جمله ایرج افشار ) در سال ۱۹۵۷ با هدف حمایت از نشر آثار ارزشمند و چاپ نشریه «راهنمای کتاب» بهعنوان ارگان اصلی انجمن، برگزاری نمایشگاه سالانه کتاب در ایران و خارج از کشور توسط انجمن کتاب، استاد دانشگاه کلمبیا (نیویورک، از سال ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۰)، تأسیس یک کتابخانه عمومی با حدود سه هزار عنوان کتاب در زمینه علوم انسانی توسط انجمن کتاب (در سال ۱۹۵۸)، استاد دانشگاه تهران (در حوزه زبان فارسی باستان و اوستایی) و حضور در کنگره بینالمللی شرقشناسی (در سال ۱۹۶۰)، رئیس بخش مطالعات ایران در گروه خاورمیانه دانشگاه کلمبیا (از سال ۱۹۶۱)، آغاز پروژه «مجموعه میراث ادبی ایران» (ترجمه آثار ادبی ایران به زبانهای دیگر) با کمک یونسکو و مدیریت وی (از سال ۱۹۶۲)، مطالعه، تحقیق و پژوهش گسترده در زمینه لهجههای زبان فارسی بهویژه در مناطق غرب دریای خزر، خلخال و طارم در آذربایجان، زنجان، رودبار، کوهپایه، الموت، قزوین و کاشان (از دهه ۱۹۵۰ تا ۱۹۸۰)، تأسیس «مرکز مطالعات ایران» در دانشگاه کلمبیا (در سال ۱۹۶۷)، رئیس گروه خاورمیانه دانشگاه کلمبیا (از سال ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۳)، چاپ «مجموعه ادبیات خارجی»، «مجموعه ایرانشناسی» و «مجموعه متون فارسی» توسط بنگاه ترجمه و با مدیریت وی، چاپ «دانشنامه ایران و اسلام» (در سال ۱۹۷۵)، آغاز پروژه عظیم «دائرهالمعارف ایرانیکا» در مرکز مطالعات ایران (دانشگاه کلمبیا) و با کمک و حمایت بنیاد ملی علوم انسانی (در سال ۱۹۷۹)، برگزاری مجموعه سخنرانیها و سمینارهای ایرانشناسی در دانشگاه کلمبیا (از سال ۱۹۷۹)، دبیر کل و عضو شورای بینالمللی فلسفه و علوم انسانی، بخش ایران (از سال ۱۹۵۷ تا ۱۹۶۱)، عضو شورای ملی ترجمه (دانشگاه کلمبیا، از سال ۱۹۷۶) و عضو هیئت امنای مؤسسه آمریکایی مطالعات ایران (از سال ۱۹۷۳).
آثار
از اولین آثار انتشار یافته ایشان:
• ترجمه الاشارات و التنبیهات ابن سینا
• نقاشی نوین (با نام مستعار ا.ی. «رهسپر»)
• سهیم بودن در ویراستاری و نوشتن تاریخ ایران کمبریج
• شعر فارسی در عهد شاهرخ (نیمه اول قرن نهم) یا آغاز انحطاط در شعر فارسی
• داستانهای ادبیات ایران باستان
• داستانهای شاهنامه
شاید عدهای بر این عقیده باشند که دههها دوری از ایران مفهوم وطن را در ذهن یارشاطر کمرنگتر کرده، ولی تعریف او از وطن خط بطلانی بر این عقاید است:
«وطن ما، به یک معنی، سرزمینی است پر از صحراهای فراخ و کوههای بلند و رودها و دریاچههایی که در درازای زمان بارها زیر پای مهاجمان مختلف کوفته شده و باز به پا خاسته… ولی ما وطن دیگری هم داریم که در ذهنمان جای دارد. وطنی که رودکی در آن چنگ مینواخت و فردوسی از خِرَد و دلاوریهای قهرمانان سخن میگفت و خیام سرگردانی انسان را بازمینمایاند و ابوسعید و نظامی و سعدی و مولوی و حافظ، با استادی حیرتانگیز، از ظرایف روان انسان (بیش از همه عشق) سخن میگفتند. این وطن را میتوان از گزند حوادث در امان داشت. وطن من این وطن است… وطن من زبان فارسی است.»
برخی آدمها تا همیشه در حال خلق کردن هستند و آنچه را که تاکنون ساختهاند کافی نمیدانند. احسان یارشاطر قطعا یکی از آنهاست، مردی که در دهمین دهه زندگی هنوز سعی میکند ابزارهای بیشتری را برای ساختن به دست بیاورد، چنان که در نود و چند سالگی تلاش کرده زبان روسی را با خودآموز یاد بگیرد.
پرفسور یارشاطر و نادیا زندیان (نویسنده خاطرات دکتر)
در اواخر سال گذشته محمد توکلی طرقی، گزیده آثار احسان یارشاطر را در کتابی با عنوان «حکمت تمدنی؛ گزیده آثار استاد احسان یارشاطر» گردآوری کرد. در این اثر ادوار متفاوت پژوهشی و روشنفکری یارشاطر بررسی شده است.
احسان یارشاطر را در عرصه کمک به به شناساندن فرهنگ ایران تنها میتوان با خودش مقایسه کرد. از اینرو به راستی میتوان گفت احسان یارشاطر، احسان یارشاطر است.