حمله اعراب به ایران – یکی داستان است پر آب چشم
[…سعیدی سیرجانی] ظهور اسلام در ایـران را تـهاجم عـرب ( حمله اعراب به ایران ) میخواند و اسلام آوردن ایرانیان را از ترس جزیه میداند…
روزنامه کیهان،چاپ تهران
چندسال پیش از آنکه روزنامه کـیهان چاپ تهران، سعیدی سیرجانی را بهسبب آنکه از «تهاجم عرب» به ایران سخن گفته بـوده است بهدشمنی با اسـلام مـتهم سازد، یکی از هموطنان نیز در شهر سن حوزهء کالیفرنیا درباره نادرستی «حمله اعراب به ایران» با من سخن گفته بود. ماجرا از این قرار است که«انجمن متخصصان ایرانی» آن شهر برای ایراد سخنرانی از بنده دعـوت کرده بود تا در باب شاهنامه مطالبی برای اعضای آن انجمن بگویم. پس از پایان سخنرانی، یکی از حاضران به صورت خصوصی، ضمن اظهار (*)یادآوری:
الف– در این مقاله،بهمنظور رعایت اختصار،از به کار بردن عبارات یا نـشانههای مـتداول:صلی الله علیه و سلّم، ص،علیه السلام،ع،رضی الله عنه،رض،پس از نام پیامبر اسلام،امامان شیعه،سه خلیفهء اول جانشین پیامبر،و همچنین از به کار بردن ترکیب امیر المؤمنین پپش از نام خلفا خودداری گردیده و فعلها و ضـمیرهای مـربوط به این اشخاص نیز همهجا به صورت مفرد آمده است.
ب– در هریک از کتابهایی که برای نگارش این مقاله به آنها مراجعه کردهام،به مانند دیگر متون تاریخی،در مواردی که کـم نـیست،حتی برای یک واقعه،روایات مختلفی از قول افراد متعدد نقل گردیده است که با یکدیگر همخوانی ندارد،گاه اشتباههایی از نظر نام اشخاص،شهرها،تعداد سپاهیان و کشتهشدگان و…نیز به چـشم مـیخورد.
مـحبت نسبت به بنده گفت:ت ـنها در مـورد یـکی از مطالبی که گفتید نظری دارم و آن این است که شما از«حملهء تازیان نو مسلمان»به ایران سخن گفتید،در حالی که من شنیدهام و خـواندهام کـه مـطلقا از حمله اعراب به ایران خبری نبوده است،بـلکه ایـرانیان پس از اطلاع از بعثت پیامبر اسلام،افرادی را به مکه و مدینه فرستادند و آنان نه تنها خود اسلام آوردند،بلکه خواهش کردند تـا مـسلمانان بـیایند و ادارهء مملکت ما را هم،که مردم از ستمگری شاهان ساسانی بـه جان آمده بودند،بهعهده بگیرند.به او جواب دادم به یقین افرادی از ایرانیان با میل و رغبت در زمان پیامبر ما اسـلام آوردهـاند.ولی اقـدام اعراب،در چهارده قرن پیش،در مورد ایران،براساس هر ضابطهای و از جمله بـرطبق تـعرف «تجاوز»در قطعنامهء سازمان ملل متحد،۳چیزی بهجز یک تجاوز نظامی تمامعیار نبوده است.و آنگاه از او پرسیدم:آیـا هـرگز کـتابهای معتبر و قدیمی تاریخ را به زبان عربی و فارسی دربارهء این حادثهء بزرگ خواندهای؟پاسخ داد:نـه،فـقط ایـن موضوع را در دو سه مقاله و کتاب خواندهام و یا از زبان افراد معتبری شنیدهام.به او گفتم نشنیدهای کـه«تـیمّم بـاطل است آنجا که آب است»،و افزودم کسانی که از قرن سوم و چهارم هجری به بعد دربـارهء«حـلمهء عرب»به ایران در کتابهای خود مطالبی را بهدقت نوشتهاند،سخنشان قولی از اختلاف روایتها،بـه هـیچوجه در مـوضوع کلی مورد بحث ما تغییری بهوجود نمیآورد.
ج-از چند کتاب معتبر از مورخان قرون پیشین و مـحققان مـعاصر در نوشتن این مختصر استفاده کردهام.برای هر یک از این کتابها نشانهء اختصاری بـه شـرح زیـرین برگزیده،و پس از عبارت منقول از هر کتاب،نشانهء اختصاری آن کتاب را با ذکر شمارهء جلد و صفحه در داخـل پرانـتز آوردهام:
الف.ابن اعثم کوفی(وفات ۳۱۴)،الفتوح،ترجمهء محمد بن احمد مـستوفی هـروی(از مـحققان قرن ششم هـ. ق.)،به تصحیح غلامرضا طباطبائی مجد،انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی،تهران،۱۳۷۲.
تب.ابـو بـکر مـحمد بن جعفر نرشخی،تاریخ بخارا(تألیف به زبان عربی در سال ۳۳۱،ترجمهء فـارسی ابـو نصر احمد بن نصر قباوی در ۵۳۲،تلخیص این ترجمه بهتوسط محمد بن زقر در ۵۷۴)،بهاهتمام محمد تقی مـدرس رضـوی،محمد تقی مدرس رضوی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران،تهران ۱۳۵۱.
تس.تاریخ سـیستان،بـه تصحیح محمد تقی بهار ملک الشعراء،نـاشر:خـاور،تـهران،۱۳۱۴.
ز.عبد الحسین زرین کوب،تاریخ ایران بـعد از اسـلام،انتشارات امیر کبیر،تهران،چاپ چهارم،۱۳۶۳.
ط.محمد بن جریر طبری(وفات ۳۱۵)،تاریخ طـبری،تـرجمهء ابو القاسم پاینده،بنیاد فـرهنگ ایـران،جلد ۳، ۴،۵،۶،تـهران.
م.مـحمد مـحمدی ملا یری،تاریخ فرهنگ ایران در دوران انـتقال از عـصر ساسانی به عصر اسلامی،جلد اول، انتشارات یزدان،تهران،۱۳۷۲.
مس.ابو الحسن عـلی بـن حسین مسعودی(وفات ۳۳۴ تا ۳۴۶)،مروج الذهـب و معادن الجوهر،ترجمهء ابـو القـاسم پاینده،بنگاه ترجمه و نشر کـتاب،تـهران،۱۳۴۴.
بههیچوجه از سر بیاعتقادی و دشمنی با دین اسلام نبوده است.آنان مسلمان پاکاعتقادی بـودهاند کـه هرگز کسی در طی قرون گـذشته در اعـتقاد ایـشان به اسلام انـدک تـردیدی روا نداشته است.این مـورخان کـه بعضی از آنان نیز ایرانی بودهاند،در ماجرای حمله اعراب به ایران ،همهجا از ایرانیان که در بـرابر حـمله اعراب به دفاع از وطن و خانه و خـانوادهء خـود پرداخته بـودند،بـا لفـظ«کفار»یاد کردهاند،نـیز وقتی از کشتن ایرانیان در این جنگها سخن گفتهاند،افزودهاند که آنان روانهء دوزخ شدند،ولی عربهای مـسلمانی را کـه در این نبردها بهقتل رسیدهاند،«شهید»خـواندهاند کـه راهـی بـهشت مـوعود گردیدهاند.جوان چـون سـخنان مرا شنید،تشکر کرد و رفت،ولی از وجناتش هویدا بود که حرفهای من به دلش ننشسته است.
بعدها دریـافتم کـه ایـن رشته سر دراز دارد و افرادی به علل گوناگون و از جـمله بـرای هـدفهای سـیاسی خـاص-نـه دفاع از اسلام-آشکارا دربارهء« حمله اعراب به ایران »به تحریف حقایق دست زدهاند و آن جوان نیز به یقین در سر راه چنان افرادی قرار گرفته بوده است.از کتابهای درسی جمهوری اسـلامی نیز چنین برمیآید که آن حکومت نیز این طرز تفکر را تبلیغ میکند زیرا در یکی از کتابهای درسی،که به یقین از صافی عقیدتی وزارت آموزش و پرورش رژیم ولایت فقیه گذشته است میخوانیم«تاریخ مردم ایـران در طـول این دو قرن[قرن اول و دوم هجری]نشان میدهد که اینان بهرغم حکومت ستمگر ساسانی،با آغوش باز اسلام را پذیرفتند…»۴
در ضمن باید توجه داشت که« حمله اعراب به ایران »در چهارده قرن پیش،که بحثی تاریخیست،بـا«دیـن اسلام»ی که امروز اکثریت ایرانیان و قریب یک میلیارد از مردم جهان پیرو آنند،ارتباطی ندارد.این اسلام،اسلامیست از صافی قرون و اعصار گذشته،بهمانند دیـگر ادیـان.و اما اگر قرار باشد بـهعنوان«دفـاع از دین اسلام»-که نیازی به دفاع افرادی چون بنده و شما ندارد-بر هر«مسلمان»آدمیخوار جنایتکاری چون یزید،حجاج بن یوسف،محمود غزنوی،امـیر مـبارز الدین،تیمور،سید بـاقر شـفتی مجتهد اصفهان در عصر قاجاریه،و علی اصغر بروجردی قاتل کودکان در دورهء رضاشاه و امثال آنان که بسیار بودهاند و هستند،بهصرف اینکه«مسلمان»بودهاند یا«مسلمان» هستند،جامهء تقوی بپوشانیم و از سیآت اعمالشان چـیزی نـگوییم،که وای بر اسلام!
البته این نخستینبار در تاریخ جهان نیست که حقایق تاریخی و ادبی و جغرافیایی مورد تحریف سیاستپیشگان قرار میگیرد.شاید بتوان پیشاهنگ اینطرز عمل را در دوران اخیر اتحاد جماهیر شوروی سابق نـام بـرد.زیرا در دوران آن حـکومت بود که از جمله ابو علی سینا صاحب کتابهایی به زبانهای عربی و فارسی«ازبک»خوانده شد، نظامی گـنجوی و خاقانی شروانی و…که یک بیت شعر هم به زبان ترکی نـسرودهاند، «تـرک»و شـاعران ترکیسرای معرفی گردیدند،اران واقع در شمال رود ارس «آذربایجان»خوانده شد و آنگاه بهاستناد آن،از آذربایجان شمالی و جنوبی سخن بـه مـیان آوردند.تاجیکان مقیم بخارا و سمرقند(واقع در ازبکستان)را مجبور ساختند تا خود را«ازبک»مـعرفی کـنند،و از طـالشیهای مقیم«آذربایجان شوروی»نفی قومیت طالشی کردن و آنان را نیز«ترک»خواندند.از سوی دیگر دولت پانتورکیست تـرکیه نیز مولانا جلال الدین رومی را شاعر بزرگ ترک خواند،و ده میلیون کردان سـاکن ترکیه را رسما ترکان کـوهی نـامگذاری کرد تا ثابت کند کشور ترکیه از روز ازل یکپارچه سرزمین«ترکان»بوده است!سالها در ترکیه از برگزاری مراسم نوروز،جشن ملی کردان و همهء ایرانیان،با خشونت جلوگیری کردند،ولی در یکی دو سال اخیر باز هم بـه علل سیاسی،در سیاست خود در این باب تجدیدنظر کردند،بدین ترتیب که هم پذیرفتند کردان آن سرزمین«ترکان کوهی»نیستند،و«کرد»اند،و هم دولت ترکیه بهناچار«نوروز»را بهعنوان جشن رسمی و ملی ترکیه پذیـرفت.مـنتها با این ادعای بیپایه و خندهآور که نوروز جشن ترکان است با سابقه دو هزار و پانصدساله!اگر بهراستی این ادعا درست است،این پرسش پیش میآید که دولت ترکیه چرا در سالهای پیش در بـرگزاری مـراسم نوروز،جشن ترکان،قصور ورزیده بوده است!و از همین مقوله است تغییر نام«خیلج فارس»به«خلیج عربی»و«خلیج»،نامیدن آثار هنری ایران در زیر عنوانهای نادرست«هنر عربی»و«هنر اسـلامی»،و نـیز عربخواندن دانشمندانی مانند ابو علی سینا و محمد بن زکریای رازی و امام محمد غزالی طوسی و خواجه نصیر الدین طوسی و…،که در قسمت اخیر البته شرقشناسان و ایرانشناسان غربی نقش اساسی را به عهده دارنـد.
حـقیقت آن اسـت که در تمام متون تاریخی قـدیم بـه زبـانهای عربی و فارسی که به توسط مسلمانان نوشته شده،از نتیجهء حملات عرب به ایران با الفاظی چون«فتح»و «فتوح»یاد گردیده اسـت:«بـههرحال از جـملهء مآخذ قدیم-برای تاریخ و ترتیب فتوح اسلام در ایـران-روایـات کتب«فتوح»و«مغازی»ست که از همان اوایل اسلام به جمع آن روایات اهتمام ورزیدهاند و در عهد امویان و در قرن.دوم هجری در مـدینه و دیـگر بـلاد کسانی بودهاند که با شوق و علاقه اخبار و روایات لشکر کـشیهای پیغمبر و خلفاء را تدوین میکردهاند»(ز.،۲۱).قدیمترین کسانی که دربارهء فتوح اسلام کتاب نوشتهاند یکی ابو مخنف لوط بن یحیی ازدی(وفـات حـدود ۱۵۷ هــ.ق.)است و دیگری ابو الحسن مداینی(وفات ۲۱۵ یا ۲۲۵).گرچه آثار این دو تـن بـه دست ما نرسیده است، ولی روایات کتب ایشان اغلب در تاریخ طبری(طبری،وفات ۳۱۵)و فتوح البلدان بلاذری (وفـات ۲۷۹،۳۰۲)، عـیون الاخـبار ابن قتیبهء دینوری(وفات حدود ۲۷۶)،تاریخ الیعقوبی ابن واضح یعقوبی(وفات ۲۸۴)،الاخـبار الطـوال ابـو حنیفهء دینوری(وفات حدود ۲۸۱)، مروج الذهب مسعودی(وفات۳۴۶)نقل گردیده است.از جمله آثار ابـو الحـسن مـدائنی که ابن الندیم در الفهرست از آنها نام برده این کتابهاست:فتوح العراق،کتاب خبر البـصره و فـتوحها،کتات فتوح خراسان،کتاب فتوح سجستان،کتاب فتح الابله، کتاب فتوح جبال طـبرستان ایـام الرشـید،کتاب فتوح جرجان و طبرستان،که در عنوان این کتابها لفظ«فتوح»معرّف مطالبیست که در هـریک از آنـها آمده است.دیگر کتابهای مدائنی مانند:خبر الجسر،خبر القادسیه،المدائن،جلولاء،نـهاوند،خـبر الاهـواز، خبر جندیشابور…نیز دربارهء فتح هریک از این سرزمینهاست گرچه در عنوان آنها کلمهء«فتح»مذکور نـیست(ز.،۲۲،۲۳،بـه نقل از الفهرست).از کتابهایی که بهدست ما رسیده است نیز کتابهایی داریم بـا عـنوان«فـتح»مانند فتوح البلدان بلاذری و الفتوح ابن اعثم کوفی(وفات ۳۱۴).بهعلاوه این تنها در کتب قدیمی نـیست کـه از«فـتح» ایران و حمله اعراب به ایران سخن به میان آمده است،در کتابهای درسـی کـشورهای مسلمان عربزبان نیز به این حقیقت آشکارا تصریح گردیده است از جمله در کتاب التاریخ(العالم الاسلامی)یـکی از کـتابهای درسی عربستان سعودی،که کتابی بسیار مختصر است،مؤلف وقتی به حـمله اعراب به ایران میرسد،ضمن مشرک خواندن ایـرانیان زردشـتی مـینویسد:«…و قد اتبع الایرانیون القدماء الدیانه المجوسیه التـی جـاء بها زرادشت،و هی دیانه فاسده تقوم علی الشرک و عباده النّار…و علی أنقاض دویـلات اسـکندر قامت عده دول ایرانیه کان آخـرها الدوله السـاسانیه التی تـغلب عـلیها المـسلمون فی بدایه الفتح اسلامی العظیم.»۵(تـأکید از نـویسندهء این سطور).در رژیم پیشین ایران هم در کتابهای درسی،علت سقوط دولت ساسانی، حـمله اعـراب به ایران ذکر شده بود،بـیآنکه خدای ناخواسته قصد کـمترین بـیحرمتی به دین اسلام در میان بـوده بـاشد. همانطوری که در همین کتابهای درسی از حملات اسکندر،چنگیز و تیمور به ایران و یا از حـملات مـحمود غزنوی و نادرشاه به هند و…نـیز بـا هـمین لفظ«حمله»یـاد شـده بود.با توضیح آنـچه گـذشت گمان نمیکنم ضروری باشد دربارهء کلمهء«فتح»و جمع آن«فتوح» در عنوان کتابهای فوق الذکر چـیزی بـنویسم،چون هر فارسیزبانی با معنی ایـن کـلمات بهخوبی آشـناست.
ایـنک پیـش از آنکه این مقدمه بـه پایان برسد توضیح چند موضوع را نیز لازم میداند:
۱-نویسندهء مقاله مسلمان است،مسلمانی شیعی مـذهب،و شـیعی دوازده امامی،۶نه بیشتر،و نه کمتر.
۲-مـقصود از لفـظ«اعـراب»در ایـن مـقاله،منحصرا ساکنان عـربستان (جـزیره العرب)است،نه ساکنان کشورهای عرب زبان امروزی که تعداد آنها از بیست درمیگذرد.اینان چنانکه مـیدانیم،بـهجز یـکی دو کشور،عربزبانند نه عرب.
۳-مقصود از«عراق»در ایـن مـقاله،کـشورهای عـراق امـروزی نـیست که از عمرش هفتاد هشتاد سال بیش نمیگذرد و جزء کشورهای عربی یا عربزبان به شمار میرود.عراق آن روزگار،همان استان سورستان ایران عهد ساسانیست که پیش از اسـلام از مناطق آباد و پرجمعیت ایران بود و در دوران اسلامی به نام سواد و سواد العراق خوانده شد که به تدریج نام«عراق»بر آن غلبه یافت،و چون کشور پهناور ایران را در پیش از اسلام «ایرانشهر»میخواندند،سـورستان را کـه هم پایتخت سیاسی و هم مرکز فرهنگ و تمدن ایران بود،«دل ایرانشهر»مینامیدندم.،۱/۲۰۰-۲۰۱).
۴-هدف از نگارش این مقاله تنها روشن ساختن حقایق تاریخیست نه چیزی دیگر.زیرا ساکنان جزیره العرب را امروز بـه چـشم برادران مسلمانی مینگرم و برایشان احترام قائلم، همچنان که در سفرهایی که در سالهای پیش به مغولستان خارجی و روسیه کردهام، هرگز به ساکنان این دو کشور به دیـده خـصومت ننگرستهام، به مغولستان و مغولها بـهسبب حـملهء مغول در قرن هفتم هجری به ایران،و یا بهروسها بهعلت جنگهای آنان با ایران در نیمهء اول قرن نوزدهم میلادی که بهجدا ساختن هفده ایالت ایران مـنجر گـردید.
اینک پس از این مقدمه،مـوضوع مـورد بحث را به شرح زیرین،در کمال اختصار، از نظر خوانندگان میگذراند:
۱-ایرانیان و اعراب پیش از اسلام.
۲-دولت ساسانی در زمان ظهور اسلام در جزیره العرب.
۳-پیامبر اسلام و ایرانیان.
۴-آغاز حمله اعراب به ایران در دوران خلافت ابو بـکر.
۵-حـملات ده سالهء پیدرپی اعراب به ایران،و«فتوح الفتوح»آنان در دوران خلافت عمر.
۶-ادامهء حمله اعراب به ایران در دوران خلافت عثمان.
۷-ایران در دوران خلافت علی بن ابیطالب
۸-اشارهای به یکی از لشکرکشیهای اعراب بـه ایـران در دوران اموی.
۹-چـگونه ایرانیان به اسلام گرویدند.
۱۰-حاصل سخن در حمله اعراب به ایران
برای ادامه و مطالعه کامل مقاله به PDF زیر رجوع شود:
[download id=”5767″]