زنان در عصر مشروطه
اولین تلاشهای زنان در عصر مشروطه را برای ورود به عرصه سیاسی و هویتیابی میتوان جست. زمانی که جامعه به سمت یک بیداری در حال حرکت بود. مشروطه خواهی و آشنایی با ساختارهای قدرت و قوانین اساسی و حقوق ملت، فضای جامعه را متحول کرده بود و از سوی دیگر، عوامل بینالمللی نیز در این بیداری بیتاثیر نبود، آشنایی با دنیای خارج بیشتر میشد. انقلاب صنعتی اروپا و جدی شدن فرایند فعالیت و پیگیری مطالبات زنان در غرب و همه اینها بر روند آگاهی در ایران هم می افزود. در این مطلب سعی شده است، دربازه زنان در عصر مشروطه تا زنان امروزی بررسی دقیقی انجام شود.
آگاهی های مختلف اجتماعی زنان بود که به آنان را به سمت مطالبه حقوق شان نیز سوق داد. پیش از آنکه زنان در عصر مشروطه برای حقوق خودشان به فعالیت بپردازند و به خیابان ها بیایند در تظاهرات و راهپیمایی های خیابانی علیه قحطی و کمبود و گرانی شرکت می کردند و گاه کشته می دادند. از جمله مهمترین آنها شورش زنان در قحطی سال ۱۲۷۷ قمری است و همچنین در ۱۳۱۲ قمری است که د اثر احتکار گندم ایجاد شد که زنان در عصر مشروطه چوب به دست در بازارها کسبه را به بستن دکان و راهپیمایی مجبور کردند. ( مشارکت سیاسی زنان در عصر مشروطه ؛ موانع و امکانات، ص ۳۵ و ۳۶ )
در ایران همگام با نهضت مشروطه به تدریج مطالبات زنان در عصر مشروطه بیان می شد اما گام ها برای دستیابی به حقوق این زنان در عصر مشروطه به کندی پیش می رفت. به خصوص آنکه گرچه عده معدودی از مردان هم با خواستههای زنان همراه شده بودند اما جامعه نسبت به آن مطالبات کنشی نداشت و تبدیل به یک خواست عمومی نشده بود و در انحصار ماندن مطالبات زنان تنها در اراده خود زنان در عصر مشروطه، حرکت آنان را برای طرح و پیگیری حقوق شان دشوارتر می کرد.
معدود نویسندگان سیاسی به خصوص آخوندزاده، میرزا آقاخان کرمانی و ملکم خان آواز دهنده و بیان کننده آزادی و حقوق زن بودند. انتشار رساله تربیت نسوان ترجمه و نگارش میرزا یوسف خان اعتصام الملک ( چاپ ۱۳۲۵ ) و خاطرات تاج السلطنه دختر ناصر الدین شاه که درس خوانده و روشن اندیش بود نسبت به مقام اجتماعی زن در اوان حرکت مشروطه خواهی هوشیاری می داد. (فریدون آدمیت، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران،ص۴۲۶ ) زنان همچنانکه برای مشروطه خواهی مبارزه می کردند، در مقاطع مختلفی از خود هوشیاری ها و واکنش هایی نسبت به مسایل اجتماعی و سیاسی نشان می دادند. اولین قشری هم که به فکر تاسیس بانک ملی افتادند زنان بودند. آنان اولین بار در نشریه ندای وطن ضرورت تاسیس بانک ملی را مطرح کردند تا کشور مجبور به استقراض از بیگانگان نباشد و بسیاری از زنان در عصر مشروطه طلا و داراییهای اندک خود را فروختند و اعلام کردند، بلاعوض به دولت میدهیم اما حاضر به استقراض خارجی نخواهیم شد. (زن در تاریخ معاصر، ۷۳-۷۲)
زنان در عصر مشروطه با وجود آنکه با حرکت های مختلف اجتماعی برای مشروطه خواهی همراه بودند و برای تحقق مشروطه تلاشها و مبارزات بسیاری انجام دادند مشروطه به آنان وفا نکرد. نه تنها قانون اساسی مشروطه توجهی به نقش و حقوق زنان نداشت و روح مسلط بر آن کاملا مردانه بود بلکه حتی به زنان برای اولین انتخابات مجلس شورای ملی حق رای هم داده نشد. قانون انتخابات مجلس،مصوب ۱۳۲۹ ه.ق آنان را از انتخاب کردن و انتخاب شدن محروم میکرد و در ماده ۱۰ آنان را در ردیف جانیان و صغار و سارقین قرار داده بود که از حق رای برخوردار نیستند. در متن ماده ۱۰ به صراحت آمده بود:اشخاص ذیل از انتخاب کردن به طور مطلق محروم هستند و در اولین بند زنان را نام برده بود. در ماده ۱۳ همین قانون هم اشخاصی را که از حق انتخاب شدن محروم بودند احصا کرده بود که زنان در ردیف این اشخاص بودند.
این بیمهری های مسلم زنان را از همراهی با ادامه نهضت باز نداشت. به طوری که آنان پس از تلاش ها برای تصویب اولین قانون اساسی ایران، برای تصویب متمم قانون اساسی هم تلاشها و فعالیتهای بسیاری را انجام دادند. انجمنهای متعدد زنان فعال شد و بیشتر رو به فعالیتهای اجتماعی سیاسی و همچنین مطبوعاتی آوردند. آنان برای تاسیس مدارس برای دختران و تشکیل انجمنها با مجلس و کابینه نامهنگاریهای بسیاری کردند و در عین حال که برای حقوق خود تلاش میکردند دست از مبارزه و حمایت از مشروطیت برنداشتند و مجلس را به عنوان اصلی ترین دستاورد نهضت مشروطیت میدانستند و برای حفظ و تکمیل نظام مشروطه تلاش می کردند.
فعالیت زنان در مجلس موضوعی بحث برانگیز و یکی از کانون های نزاع مشروطیت و شریعت بود. به زعم بسیاری نمایندگان عصر مشروطه حضور زنان در جامعه و نقش آفرینی آنان با شریعت ناسازگار بود. فریدون آدمیت در کتاب خود به حساسیت مجلس نسبت به تاسیس”انجمن نسوان” اشاره میکند. در کتاب او آمده است:” پیش درآمد حرکت اجتماعی زنان هم مورد ملاحظه است: زنان تاسیس مجلس ملی را مبارکباد گفتند؛ به پشتیبانی قانون بانک ملی برخاستند؛ گروهی از آنان پنج هزار تومان برای سرمایه بانک ملی به مجلس فرستادند و نامه ای از طرف نسوان درخصوص اقدام در تسهیل تحصیل و ترقی معارف دختران مملکت به مجلس رسید که در جلسه رسمی خوانده شد. به علاوه، جمعی از زنان تهرانی به مجلس آمدند و با گروهی از اهالی فارس که برای اخراج قوام الملک در مجلس بست نشسته بودند همراه شدند و ابراز همدلی کردند. تا اینجا زنان دست از پا خطا نکردند و کارشان مقبول مجلس افتاد اما همینکه انجمن نسوان برپا شد و انجمن هویت اجتماعی اش را اعلام کرد و بلیط چاپ زد و به مجلسیان فرستاد، سرو صدا برپا شد.” ( ایدئولوژی نهضت مشروطیت،ص ۴۲۷ ) آدمیت می گوید: “نه از اساسنامه انجمن آگاهی داریم و نه موسسان آن را می شناسیم. اما از مجموع گفتگوی مجلس و تلگراف محمد علی شاه بر می آید که صحبت حقوق آزادی و فعالیت اجتماعی زنان به میان آمده بود.”
او سپس برخی سخنان مخالف اجتماعات زنان را در مجلس روایت می کند؛ سخنانی که می گفت انجمن ها و اجتماعات زنان قدغن و غیر شرعی و مخالف با مملکت اسلامی است. برخی می گویند اگر زنان اجتماع کردند و به مثل گفتند می خواهیم آشپزی و خیاطی کنیم عیبی ندارد. اما نخستین نماینده ای که از تشکیل انجمن زنان دفاع کرد وکیل الرعایا بود که گفت: باید معلوم شود که از بدو اسلام تاکنون جمع شدن نسوان در یکجا شرعا ممنوع بوده؟ … چه ضرر دارد که جمعی نسوان دور هم جمع شده و از یکدیگر کسب اخلاق حسنه کنند و هرگاه معلوم شد از آن فسادی در دین و دنیا بر میخیزد از آن جلوگیری کنند. تقی زاده هم به حمایت بر می آید و می گوید: به موجب قانون اساسی ایرادی بر اجتماع زنان نیست زیرا که لفظ ” ایرانی” شامل “مرد و زن” هردو است. ( همان،ص۴۲۷ و۴۲۸ ) فریدون آدمیت می افزاید: نمایندگان موافق و مخالف را این زهره نبود که در حقوق آزادی زن زبان بگشایند و از طرح قضیه می هراسیدند. گفتند اجتماع زنان شرعا صحیح است مشروط بر اینکه رخنه در دین و دنیا نیفکند. در تلگراف مفصلی هم که محمد علی شاه پنج روز پیش از به توپ بستن مجلس به مجتهدان تبریز فرستاد و از جمله فساد “مغرضین” در مجلس گفت، به همین نیز اشاره کرد که: نسوان را به تشکیل انجمن و گفتگوی آزاد واداشتند و خواستند به اسم ترک کهنه پرستی و خرافات… در ارکان شرع مقدس رخنه اندازند. ( همان، ص۴۲۹ )
متاسفانه مشروطه دستخوش آسیب هایی جدی شد. محمد علی شاه همواره با تشکیل مجلس شورای ملی مخالف بود و در نهایت پس از کودتای او و به توپ بستن مجلس و آغاز دوره استبداد صغیر، شیوه مبارزه تغییر کرد و به سمت مبارزه مسلحانه رفت. فارغ از بحثها بر سر شیوه مبارزه در این مرحله از انقلاب مشروطه که به علت خشونت بسیار و درگیری محمدعلی شاه با مشروطهخواهان و دست به توپ و تفنگ بردن او بود، زنان در این مرحله از مبارزه هم با انقلاب همراهی کردند و حتی برخی، فعالیت تبلیغی زنان را بسیار بیشتر از مردان و محرک اصلی جامعه دانستهاند. (زن در تاریخ معاصر، ص ۶۷) و خطاب به مردان مینوشتند که از حرکت خود باز نایستند. در میان مبارزان مسلح تبریز و رشت، زنان مسلح که لباس رزم مردانه به تن می کردند نیز حضور داشتند به طوری که در پایان جنگ در میان اجساد شهدا ۲۲ تن زن بودند. به تدریج زنان تهران هم همگام شدند چنانکه روزنامه حبلالمتین خبر داد: بیش از یکصد زن مسلح با طپانچه در کوچههای تهران به راه افتادند و یا زنی در میدان توپخانه ملایی را که از به توپ بستن مجلس حمایت میکرد ترور کرد و در همان جا توقیف و اعدام شد. (همان ص ۶۷ و ۶۸)
پس از فتح تهران در سال ۱۳۲۷ ه.ق/ ۱۹۰۹ میلادی هم که حاکمیت استبداد صغیر پایان یافت، انجمن ملی زنان ایران تشکیل شد که هدفش مبارزه با دخالت بیگانگان در امور داخلی بود. آنان با استقراض از روس و انگلیس هم مخالف بودند. (همان، ص ۶۸) زنان در ماجرای اشغال روسیه و اولتیماتوم آن برای زیر یوغ نیروهای روس رفتن نیز برآشفته شدند بهگونهای که ۳۰۰ زن مسلح با طپانچههای پنهان زیر چادر به راهروهای مجلس ریختند و تهدید کردند هر نماینده که اولتیماتوم روسها را بپذیرد خواهند کشت. (همان ص ۸۴)
زنان در عصر مشروطه از چنان تیزهوشی برخوردار بودند که ترفندهای سفارت روسیه وقتی قصد تحریک آنان علیه مشروطه را داشت، خنثی کنند. سفارت روسیه تلاش داشت بگوید مجلس شورای ملی کاری برای زنان انجام نداده و در واقع قصد داشت بذر بدبینی را در زنان بکارد که زنان از طریق انجمن مخدرات به سفارت روسیه پیغام دادند: «اگر حکومت مشروطه ضعیف بود و نتوانست بسیاری مدارس دخترانه را باز کند یا به زنانی که تمدن و تحصیلات را به عدم مهارت و بطالت ترجیح میدادند، امید چندانی بدهد این به این معنی نیست که باید به دوره استبداد صغیر بازگشت زیرا هر آدم باوجدانی عدالت و قانون را بر استبداد و بیقانونی ترجیح میدهد… زنها میدانستند که وضعیت زنان اروپا بهتر از وضعیت آنان است اما این سخن معنیاش این نبود که بخواهند زیر فرمان قدرتهای اروپا بروند…» (همان، ص ۸۴)
از جمله تشکلهای سیاسی و اجتماعی زنان در عصر مشروطه عبارت بودند از: اتحادیه غیبی نسوان، انجمن آزادی زنان، انجمن مخدرات وطن، انجمن همت خوانین، جمعیت پیک سعادت نسوان، جمعیت نسوان وطنخواه، مجمع انقلاب زنان.
از انقلاب مشروطه تا سلطنت رضاشاه هم به تدریج هفت مجله و روزنامه اختصاصی زنان در ایران منتشر شد که فعالیتهای خود را پس از مجلس دوم گسترش دادند. نشریه دانش به مدیرمسوولی دکتر کحال، شکوفه به مدیرمسوولی مریم عمید، زبان زنان به مدیرمسوولی صدیقه دولتآبادی، نامه بانوان به مدیرمسوولی شهناز آزاد، مجله عالم نسوان به مدیریت فارغالتحصیلان مدرسه دخترانه آمریکایی (تبل)، جهان زنان به مدیرمسوولی فخر آفاق پارسا، جمعیت نسوان وطنخواه به مدیرمسوولی محترم اسکندری. (همان، ص ۷۲)
زنانی چون مریم عمید که جزو اولینها در تاسیس نشریه بود و صدیقه دولتآبادی که پس از انقلاب مشروطه نشریه خود را منتشر کرد و بسیاری زنان دیگر علاوه بر اینکه ضرورت داشتن مطبوعه را برای ارتقای وضعیت زنان در عصر مشروطه را احساس کرده بودند، موسس مدارس دخترانه نیز بودند چه اینکه تعلیم و تربیت زنان را لازم میدانستند. (ن.ک: اولین زنان، صص ۱۵۹، ۲۲۲) در واقع، زنان سه ابزار اصلی را برای حرکت اجتماعی خود برگزیده بودند: تاسیس مدرسه،نشریه و تشکل و هنوز این سه ابزار، ابزار اصلی برای پیشبرد اهداف زنان است و باید از آنها مدد جست. اما متاسفانه از عصر مشروطه تاکنون نشریات و تشکلهای زنان رشد قابل ملاحظه ای نداشتهاند.
امروزه، مطبوعات و تشکلهای زنانه قوی انگشت شمارند و رسانهها و تشکلهای اجتماعی و سیاسی از جمله احزاب و کتب به خصوص در مدارس توجه اندکی به زنان، قشری که نیمی از جامعه را در بر میگیرد، دارند.
در نهایت همه تلاشهای زنان در عصر مشروطه برای حق رایشان نه در عصر مشروطه که در عصر پهلویها تا اندازه ای به ثمر نشست. گرچه رضاشاه با اجبار به برکندن حجاب تصور میکرد زنها در عرصه اجتماع فعالتر میشوند، اما به اصلیترین مطالبه آنها که حق رای بود بیتوجه بود. پیش از رضاشاه افرادی هم مانند دختر ناصر الدین شاه در عصر قاجار گمان می کردند حجاب موجب اسارت زنان است و مانع پیشرفت آنان. اما در دوره پهلوی اول و پس از اقدام رضاشاه در کشف حجاب زنان هنوز از حقوق اولیه خود مانند حق رای محروم بودند و در نهایت، در دوره محمدرضاشاه در پی انقلاب سفید، زنان به حق رای دست یافتند. البته بسیاری علما موافق نبودند و برخی مانند امام از این منظر مخالفت میکردند که در این مملکت مردان هم حق ندارند و اعطای این حق به زنان نمایشی است. اما در هر حال، در سال ۱۳۴۱ و پس از انقلاب سفید بود که زنان هم از حق انتخاب کردن و هم انتخاب شدن برخوردار شدند و در سال ۱۳۴۳ با تصویب ماده واحدی این حق شکل قانونی به خود گرفت.
«نمایندگان سنا در دوره چهارم ۶۰ نفر بودند. ۳۰ نفر انتخابی مردم و ۳۰ نفر انتصابی شاه. در میان آنان مهرانگیز منوچهریان و شمسالملوک مصاحب تنها سناتورهای زن از سناتورهای انتصابی شاه بودند. بعدها در دورههای ششم و هفتم سنا، سه نفر دیگر؛ زهرا نبیل، هاجر تربیت و شوکت مکوک جهانبانی نیز در لیست سناتورهای زن قرار گرفتند، با این تفاوت که آنان جزو سناتورهای انتخابی بودند. مصاحب تنها سناتور زنی بود که بعد از ۱۳۴۲ در چهار دوره مجلس سنا – دوره چهارم تا هفتم – حضور داشت. اما مهرانگیز منوچهریان در دوره ششم مجلس سنا در ۱۳۵۱ با استعفای خود از مجلس کناره گرفت.» (سناتور، ص ۱۹۶)
همچنین در دوره محمدرضاشاه برخی به مناصب سیاسی دیگر هم رسیدند از جمله وزارت آموزش و پرورش، سفارت (دانمارک) و مشاور امور زنان که در دو کابینه هویدا و آموزگار وجود داشت. (حقوق سیاسی و اجتماعی زنان، ص ۸۹-۸۸)
اکنون حدود نیم قرن از دستیابی زنان به حق رای میگذرد و این حق چنان بدیهی مینماید که هیچکس مخالفت با آن را بر نمیتابد و عدم پذیرش آن، نامأنوس است. با نظر می رسد امروزه هم برخی مسایل زنان مانند حضور کمرنگ آنان در مجلس شورای اسلامی یا وزارت آنان که سخت پذیرفته میشود، روزی به نرمهایی درمیآیند که هرگونه محدودیت برای آن عجیب به نظر میرسد.
پس از انقلاب اسلامی ایران، مجلس شورای اسلامی گرچه از ابتدا و از همان دور اول مشارکت زنان را به رسمیت شناخت اما بسیار سطح مشارکت زنان پایین بود. تا مجلس سوم از میان حدود ۲۸۰-۲۷۰ نماینده تنها ۴ نفر زن حضور داشتند و بیشترین حضور زنان در مجلس هم متعلق به دوره پنجم با تعداد ۱۴ زن نسبت به ۲۹۷ نفر است. در همین دوره برخی نمایندگان زن خوش درخشیدند و خانم هاشمی شانه به شانه یک روحانی شناخته شده آقای ناطق نوری که نفر اول تهران بود رای آورد و نفر دوم شد. اما این وضعیت استمرار نیافت و در دورههای بعدی زنان رای بالایی به خود اختصاص ندادند. اکنون که در دوره نهم مجلس شورای اسلامی قرار داریم از ۲۹۰ نفر، ۹ زن در مجلس فعال هستند. بنابراین نسبت حضور و مشارکت زنان بسیار اندک است.
اصلیترین مبارزه امروز زنان برای برداشتن شکافهای جنسیتی و برای حضور در عرصههای مدیریتی و زمامداری گام برداشتن در مسیر فرهنگسازی است که از همان ابزارهای کلاسیک مطبوعات، انجمنها و تشکلها از جمله احزاب و نیز تعلیم و تربیت باید بهره گیرند. توسعه بدون توجه به نقشهای زنان و حضور آنان در اجتماع و سیاست به دست نمیآید.
نویسنده: مریم باقی